دلايلي که بر وجود امامت حضرت صاحب الزمان ؟

http://www.shiapics.ir/components/com_joomgallery/img_originals/___imam_mahdi_17/emame_mehrabane_islamic_shia_artists___wwwshiapicsir_20100725_2084169198.jpg

دلايلي که بر وجود امامت حضرت صاحب الزمان مهدي منتظر اقامه شده، چند قسم مي باشد؟

 

دلايل خردپسند، که با آن اثبات چنين موضوعي معقول و منطقي است، بر وجود و امامت آن قطب زمان و وليّ دوران ـ ارواحنا فداه ـ بسيار است و صدها و بلکه هزارها کتاب و رساله پيرامون اين موضوع و مسائلي که با آن ارتباط دارد تأليف شده است.

احاديث متواتر و ملاقاتها و تشرّفهاي شخصيتهاي مشهور و افراد عادي و توقيعات و نامه ها و معجزات و خوارق عادات، همه آن را اثبات مي نمايند.

امامت و غيبت و طول عمر و ظهور حضرت مهدي (ع) و جهاني شدن دين اسلام و تشکيل حکومت واحد جهاني حق و عدل، به وسيله آن حضرت، از خبرهاي غيبي مشهور و معروفي است که در کتابهاي تفسير و حديث و تاريخ و رجال و لغت و غيره روايت شده است. صحابه مشهور و تابعين معروف و محدثين بزرگ، و اصحاب مَسانيد و جوامع و سنن، اين احاديث را روايت کرده اند. [1]  و بيش از يک صد آيه از آيات قرآن مجيد به ظهور آن حضرت و در ارتباط با آن تفسير و تأويل شده است.

صدق خبرهاي غيبي پيغمبر اکرم (ص) و اهل بيت آن حضرت، به مرور زمان ثابت تر شد، و گذشت زمان ايمان و باور ما را به اين خبرهاي غيبي استوارتر مي سازد. بيائيد اين کتابهاي غيبت را که پيرامون انقلاب آخر الزمان، و رهبر آن، حضرت مهدي (ع) از عصر پدر آن حضرت تا حال نوشته شده بخوانيد ببينيد صدها اشخاص که خبر بسياري از آنها منفرداً هم يقين آور است، از وجود آن حضرت و تشرف خود يا ديگران به سعادت لقاي آن امام بزرگوار، در عصر پدر بزرگوارش و در عصر غيبت صغري و عصر غيبت کبري (عصر کنوني)، خبر داده اند. حال در صورتي که در اثبات يک موضوع، مثل ولادت فلان و وجود فلان و موضوعات ديگر، به خبر يک نفر موثّق اکتفاء نموده، اطمينان حاصل مي شود، به طريق اولي به خبر جمع بسياري از مشاهير و موثّقين، يقين حاصل خواهد شد.

آيا خبر افرادي مثل سيد بحر العلوم ها و مقدس اردبيلي ها را مي توان رد کرد؟ آيا مي شود آنها را که از مکروهات محترز و مجتنب بوده، و در زهد و تقوا کم نظير بوده اند، تکذيب کرد و دروغگو خواند؟

آيا تشرّفها و ديدارهائي که در همين عصر خودمان براي بعضي اتفاق افتاده و مشتمل بر معجزه و کرامتي بوده است کافي نيست؟

آيا توسّلات بسيار به آن حضرت که آثار عجيب داشته، ما را به آن حضرت راهنمائي نمي نمايد؟ هيچ راهي براي ترديد و شک در وجود و امامت آن حضرت با اين همه تشرفها و معجزات نيست. فقط غيبت طولاني و طول عمر ايشان موجب شده که با اين همه نشانيها، و شواهد گوناگون، بعضي اهل زيغ و اهواء و انحرافات، در شک و ترديد افتند، يا خود را به شک و ترديد بزنند.

اما آيا طولاني شدن غيبت و طول عمر آن حضرت مي تواند به کسي اجازه و جرأت دهد که اين همه احاديث و تواريخ و نقلهاي متواتر را تکذيب کند، و در قدرت مطلقه خدا شک نمايد؟ يا به صرف اينکه براي ما شرف تشرف بلقاي ايشان فراهم نشده، يا اگر شده ايشان را نشناخته باشيم، مي توانيم ديگران را که به اين سعادت نايل شده اند، تکذيب کنيم؟

آيا فضانورداني که به ماه رفته و از آنجا وضع ماه را گزارش دادند، قولشان معتبر است، ولي قول اين همه موثّق مورد اعتماد نيست؟

وانگهي، مگر ما به هر چه باور داريم، غيبت آن شيء مانع از باور آن است؟ مگر آنان که به نيروي جاذبه معتقدند آن را ديده اند؟ شرط ايمان به وجود يک شيء، اين نيست که آن شيء ديدني باشد، يا به يکي ديگر از حواس پنجگانه محسوس شود، يا اگر محسوس است ما آن را ديده و حس کرده باشيم، و يا اگر محسوس ما شده باشد او را شناسائي کرده باشيم. مگر غير از اين است که بيشتر از چيزهائي که ما وجود آنها را در گذشته و حال باور کرده ايم محسوس خودمان نشده است؟ به يک نظر همه اصلهاي اعتقادي ما غيب است، و ما به آنها ايمان داريم و ايمان ما معقول و منطقي است. مسلمانان عموماً به وجود و حيات عيسي و خضر و الياس حتي دجّال معتقدند، با اينکه اکثر آنها را نديده و بطور محقّق جز در مورد خضر روايت آنها ثابت نشده است. چنان که عموماً مردم تاريخ را رد نمي کنند و به بسياري از شخصيتهاي تاريخي و حوادث تاريخي يقين دارند، با اينکه فعلاً همه غيب است.

همچنين مسلمانان به وجود موجودات ذره بيني پيش از آنکه به وسيله ميکروسکوب ديده شوند معتقد بودند، چون اهل بيت پيغمبر (ص) از وجود آن قبيل موجودات خبر داده بودند. پيش از اختراع تلويزيون، باز هم بر حسب احاديث که از امکان وقوع ديدار از فاصله هاي دور از مشرق تا مغرب و امکان تسخير فضا و ماه و کرات ديگر خبر مي داد ايمان داشتند، و به استبعادات يا اشکالات به اصطلاح علمي [2]  و مقلدان آنها، يعني گرفتاران ضعف ايمان به قدرت و توانائي خدا و مغروران به اصطلاحات و توهمات، اعتنا نمي کردند، که چگونه تسخير فضا و کرات امکان پذير خواهد شد. و مثلاً خَرق واِلتيام (که در نظرشان محال بود) پيش مي آيد. يا چگونه ديدن يک جسم از فاصله بسيار دور با وجود موانعي مثل کوهها و کروي بودن زمين قابل قبول است.

اکنون هم شخص مؤمن به خدا و رسول به مسائل و وقايع بسياري که در آينده واقع خواهد شد، مثل تکوير شمس و انفطار سماء و انتثار نجوم و خروج دابّة الارض و اشراط و علائم ساعت که از آن جمله، ظهور حضرت مهدي (ع) است، و در قرآن مجيد يا احاديث و روايات آمده است، اعتقاد دارند. چون هيچگونه برهان قطعي بر عدم امکان وقوع اين امور نيست، فقط بايد دلائل اين پيشگوئي و خبر از آينده و حال را بررسي نمود و اگر محکم و عقلاني بود پذيرفت.

از جهت ديگر مي گوئيم خبرهاي غيبي و پيشگوئيهاي قرآن مجيد و پيغمبر اکرم و ائمه: يک مسأله ثابت و واضح و حقيقت انکار ناپذير است. و تاريخ چنان آن را ثابت مي نمايد که حوادثي مثل غزوه اُحُد و بدر و هجرت و بيعتِ عقبه و رضوان را ثابت مي نمايد. مسلمانان به خبرهاي غيبي قرآن مجيد و پيغمبر ايمان داشتند، با اينکه غيب بود و هنوز خارج و آينده، مطابق بودن آن خبرها را با واقعيات و عينيات آينده آشکار نکرده بود. اما به تدريج و با مرور زمان، وقايعي که روي مي داد صحت اين خبرها و ارتباط خبر دهنده را با عالَم غيب تأييد و بر قوّت ايمان مؤمنين مي افزود.

بسياري از اين خبرهاي غيبي به جز آنچه در قرآن مجيد است در ضمن يک يا چند حديث بيشتر بيان نشده و غالباً در حد استفاضه نيست، مع ذلک مسلمانان به آنها ايمان داشته و دارند. اما در موضوع «مهدي» و وجود و امامت و ظهور آن حضرت و اينکه جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود، چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد، نه فقط يک خبر و دو و سه و ده و بيست و صد خبر، بلکه صدها حديث معتبر داريم که علاوه بر اعتبار في نفسه موجب مَزيد قوّت و اعتبار يکديگر و شرح و بيان و تفسير يکديگر مي باشند.

شواهد و مؤيدات تاريخي و صد در صد معتبر اين دليل، بسيار است که از بيان تعدادي از آن براي طولاني نشدن کلام معذوريم. [3]  و اجمالاً علي التحقيق در کمتر موضوعي از مسائل اعتقادي مانند اين موضوع زمينه ايمان و يقين و باور و استناد به احاديث و تواريخ و مؤيدات و شواهد فراهم است.

بنا بر اين، اختصاراً ادّله وجود آن حضرت و امامت ايشان را در چند دليل خلاصه مي کنيم.

1ـ خبر شخص امام حسن عسکري (ع) و خواصِ آن حضرت، و اعلاميه هاي ايشان به بعضي از نقاط شيعه نشين مثل قم.

2ـ تشرّف صدها نفر به زيارت حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ در عصر پدر بزرگوارش و عصر غيبت صغيري و عصر غيبت کبري (عصر حاضر).

3ـ صدور معجزات و کرامات بسيار از آن حضرت در اثر توسّلات، يا ضمن تشرّف افراد و به گونه هاي ديگر.

4ـ اخبار متواتر و بشارتهاي حضرت رسول (ص) و ائمه: در ضمن صدها حديث معتبر که در کتابهائي که قبل از ولادت آن حضرت و قبل از غيبت صغري تأليف شده، ضبط و روايت شده است.

5ـ و بالاخره نقل تواريخ معتمد و کتابهاي أنساب، تا آنجا که بعضي از علماي عامه تشرّف به زيارت آن حضرت را ادعا کرده و در اظهار اشتياق به سعادت ديدار و ظهور آن رهبر عدالت گستر اشعار سروده، و بعضي از خلفاي بني عباس چون الناصر لدين الله، که از دانشمندان اين سلسله و اهل حديث و روايت بوده است، چنان در ايمان به آن حضرت محکم بوده است، که «سرداب غيبت» به امر او تعمير شد و کتبيه در سرداب که از آثار عتيقه و نفيسه بوده و هم اکنون نيز باقي و منصوب است، شاهد اين عقيده او است.

علاوه بر اين دلائل، ادله ديگري نيز بر امامت آن حضرت اقامه شده است که به همين مقدار اکتفا مي کنيم و علاقمندان را به کتابهاي بزرگ، مانند کمال الدين صدوق، غيبت نعماني، غيبت شيخ طوسي و منتخب الاثر، تأليف نگارنده، و نجم ثاقب و کشف الاستار و کتابهاي ديگر ارجاع مي دهيم.

و از خداوند متعال تعجيل در فرج و ظهور امر آن حضرت و نجات جهان را از اين نگرانيها و اضطرابات و توطئه ها و جنايات شرق و غرب و رژيمها و مکتب هاي منحرف مسئلت مي نمائيم.

«اللهم عجل فرجه وسهل مخرجه وزين الارض بطول بقائه واجعلنا من أنصاره وأعوانه ومقوية سلطانه وصل عليه وعلي آبائه الطاهرين، انک علي کل شيء قدير».

 

پي نوشته ها :

[1]  براي اطلاع مختصر از کتابهايي که در اين موضوع نوشته شده و نام صحابه پيغمبر (ص) و علماء محدثيني که اين احاديث را روايت کرده اند، رجوع شود به «نويد امن و امان» تأليف نگارنده و مقدمه کتاب شريف نجم ثاقب.

[2]  متأسفانه برخي از علماي هيئت و طبيعت در گذشته و حال گرفتار اين خطا بوده اند که فرضيه ها و حدس هاي غير قطعي را مسلّم گرفته و بر اساس آن فرض ها و حدس ها، که اسم عِلم به آنها داده و بلکه علم را به آنها منحصر شمرده اند، حقايق مهم را که از حيطه آن فرضيه ها خارج يا منافي با آنها بود، رد کرده اند. اما قرآن در سوره يوسف، آيه76 مي فرمايد: (وفوق کل ذي علم عليم).

[3]  به کتاب «نويد امن و امان» و «پرتوي از عظمت حسين (ع)» نوشته نگارنده رجوع شود.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،پرسش و پاسخ, امامت،دلایل امامت امام زمان،امام زمان،صاحب الزمان،مهدی منتظر،منتظر، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 29 شهريور 1394
آيا مهدي از ائمه اثني عشر است؟

http://s5.picofile.com/file/8153924342/M_97.jpg

آيا مهدي از ائمه اثني عشر است که حضرت رسول معظم اسلام امت را به امامتشان مژده داده است؟

 

در ايم مورد اختلافي بين شيعه و اهل سنت به نظر نمي رسد و همه بر اين اتفاق دارند که مهدي ـ ارواحنا فداه ـ امام دوازدهم از ائمه اثني عشر: است، که بطور متواتر ثابت است که پيغمبر (ص) از امامت و خلافتشان خبر داده است، و لذا «ابو داوود سجستاني» که صاحب يکي از «صحاح ستة» [1]  و از مشاهير محدثين اهل سنت به شمار مي رود، يکي از کتابهاي سنن خود را به «مهدي» اختصاص داده و آن را «کتاب المهدي» ناميده است; در اين کتاب اولين احاديثي که روايت مي کند حديث ائمه اثني عشر مي باشد.

بنا بر اين، اين موضوع که مهدي امام دوازدهم است مثل اصل ظهور مهدي (ع) مسلّم و مورد اتفاق مسلمين است.

 

پي نوشته ها :

[1]  صحاح شش گانه عبارتند از: صحيح بخاري، صحيح مسلم، صحيح نسائي، صحيح ابي داود، صحيح ابن ماجه، و صحيح ترمذي، که به اين چهارتاي اخير «سنن» هم مي گويند.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،پرسش و پاسخ, امامت،مهدی،امام زمان،اثنی عشر،امامت،دوازده امامی،،امام،ائمه معصومین، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 29 شهريور 1394
آیا نظامي شرعي و اسلامي خواهد بود؟

چنانکه مي دانيم نظام امامت بعد از رحلت حضرت رسول اعظم جز زمامداري حضرت علي و امام حسن مجتبي استقرار نيافت، بنابراين آيا اين نظام تا ظهور حضرت مهدي تعطيل و در اين فاصله ممتد چگونه نظامي شرعي و اسلامي خواهد بود؟

 

چنانکه مي دانيم نظام امامت بعد از رحلت حضرت رسول اعظم جز در مدت پنج سال زمامداري حضرت علي و ششماه زمامداري امام حسن مجتبي (ع) استقرار نيافت، بنا بر اين آيا اين نظام تا ظهور حضرت مهدي (ع) و انقلاب جهاني آن حضرت تعطيل و از تصرف در امور ممنوع خواهد ماند و در اين فاصله ممتد چگونه نظامي شرعي و اسلامي خواهد بود؟

امامت داراي ابعاد مختلف و شؤون متعدد است که از آن جمله زمامداري و اداره امور و قيام به برقراري عدل و قسط و حفظ امنيّت است. در ساير ابعاد تا حدي که با اين بُعد سياسي امامت ارتباط نداشته يا کمتر ارتباط داشته، شکي نيست که رهبران نظام امامت وظايفي را که به عهده داشته اند انجام داده اند، و در بُعد سياسي نظام امامت هم، اگر چه مخالفت سياستمداران غاصب با اصل نظام و جلوه ابعاد متعدد آن از بيم اين بعد سياسي بوده و هست، معذلک اين مخالفتها و ممانعتها موجب بروز فترت و فاصله در اين نظام نگرديد و از اصالت و اعتبار واقعي و شرعي آن چيزي کم نکرد.

اصولاً استقرار نظام مکتبي به دو گونه و در دو بعد صورت مي گيرد، يکي به تبعيت و پيروي اختياري گروندگان به آن نظام، که مي توان گفت اصل استقرار نظام است، و سپس به قدرت اجرائي و نيروي نظامي و مادّي و تشکيلات رسمي.

بديهي است به صورت دوّم حکومت و ولايت شرعي فقط در عصر حضرت رسول (ص) پس از هجرت آن حضرت به مدينه طيبه، و در دوره زمامداري امير المؤمنين و حضرت مجتبي (ع) استقرار يافت، اما به شکل اوّل هميشه تا زمان ما و تا عصر ظهور استقرار خواهد داشت هر کس اين نظام را مي شناسد و مؤمن به اين نظام است، خود را تابع آن مي داند و از رهبر اين نظام اطاعت مي نمايد.

اين نظام هميشه با نظامهاي غير شرعي درگير بوده و پيروان آن، نظامهاي غير شرعي را رد مي کردند و موظّف بودند در داخل خود به حسب دستور امامان امور خود را با اين نظام تطبيق بدهند.

شهرهائي مثل «قم» در عصر پادشاهان بني عباس، اگر چه به ظاهر تحت رژيم غير شرعي آنان بودند، در باطن بيش از آنچه تحت نفوذ رژيم بغداد باشند تابع نظام امامت بودند. اين ائمه بودند که پيروان خود و مؤمنين به نظام امامت را مأمور کرده بودند که در اختلافات و مرافعاتي که برايشان پيش مي آيد، به علما و حاملان علوم اهل بيت رجوع نمايند و به قضاوت آنها تسليم باشند.

يگانه جمعيتي که در اسلام رژيم حُکّام جور و نظامهاي دمشق و بغداد و جاهاي ديگر را نپذيرفت، و همواره اين رژيمها از آنها در هراس بودند، شيعه و پيروان نظام امامت بودند; اينها بودند که حکومتهائي که بر اين اساس نبودند حکومت ظلمه مي دانستند.

اين نظام هميشه دوام داشته و هيچگاه منقطع نمي شود. مرحوم «سيد محمّد مجاهد» و ساير علماء به عنوان رهبري اين نظام (از جانب امام عصر (ع)) فرمان جهاد با روس را صادر نمودند، و خود شخصاً در آن شرکت کردند. مرحوم «حاج ميرزا مسيح تهراني» در واقعه شورش عليه نفوذ روسيه در ايران، و قتل «گري بايدوف» سفير مقتدر و مطلق العنان روسيه، موضعش اتکاء به اين نظام بود. در مسأله «تحريم تنباکو» که حکم قاطع «اليوم استعمال تنباکو در حکم محاربه با امام زمان (ع) است» دماغ حکومت جبار انگليس را به خاک ماليد، نمونه اي از قدرت نظام امامت بود، و «آيت الله ميرزاي شيرازي» از موضع نيابت عامّه حضرت ولي عصر ـ ارواح العالمين له الفداء ـ اين حکم تاريخي را صادر کرد. در انقلاب مشروطه، قيام علماء عليه استبداد شاه، که از عصر ناصر الدين شاه شروع شد، همه به استناد استمرار نظام امامت و نيابت عامه فقهاء بود.

مجاهدات شخصيتي مثل «سيد شرف الدين» با استعمار فرانسه در سوريه و لبنان و انقلاب مرحوم «آقا ميرزا تقي شيرازي» عليه استعمار انگليس در عراق، که به يک جهاد تمام عيار با انگليس شکل گرفت و موضع گيريهاي «کاشف الغطا» به ضد سياست استعماري انگليس و «سيد محمّد سعيد حبوبي» و «آيت الله حکيم» عليه نظام مزدور عبدالسلام، و صدها حرکات کوچک و بزرگ ديگر، و بالاخره انقلاب اسلامي ايران به رهبري علماء وفقهاء و مراجع بزرگ، علي الخصوص امام خميني، همه وجود اين نظام و بقاء و نفوذ آن را نشان مي دهد، و گواه اين است که اين نظام هيچگاه منقطع نشده است، هر چند پيروان آن از حيث کميّت و کيفيّت، به اختلاف اعصار و شدت سياستهاي طاغوتها و بعضي علل ديگر، يکسان نبوده اند. چنان که در عصر اوّل بعد از رحلت رسول اکرم (ص) قلّت عدد آنها به نهايت رسيد، و در يک حساب به سلمان و ابو ذر و مقداد، و در حساب وسيع تر به عمّار، محدود شد. بالاخره جز گروهي از صحابه، و بعضي مثل مالک بن نويره، که حتي به تهمت ارتداد کشته شد و همسرش مورد بي شرمانه ترين تجاوزها قرار گرفت، افراد بيشتري باقي نماندند ويا اگر بودند جرأت اظهار نداشتند. اما به تدريج و مرور زمان گرايش مردم به اين نظام زياد شد و هر چه جلو آمدند به سِرّ برقراري اين نظام، و اينکه اين امّت به اين نظام و رهبري اين دوازده نفر ارجاع شده اند، بيشتر پي بردند.

پس هيچ موجبي براي منقرض شدن اين نظام پيش نيامده و هيچ کس نخواهد توانست آن را منقرض سازد. چنان که ديديم بيش از نيم قرن رضاخان پهلوي، عامل انگليس، و پسرش ـ نوکر سر سپرده آمريکا ـ براي از بين بردن نفوذ معنوي اين نظام و حکومت آن، تلاش کردند و چه جنايات هولناکي را که مرتکب شدند و حتي محمّد رضا پهلوي در کتابهائي که به او نسبت مي دادند به اين افتخار مي کرد که پدرم اين کار را کرد، يعني اين نظام و حکومت را که مردم کم و بيش به آن نظر داشته و حلال و حرام را از آنها مي گرفتند، از ميان برداشت، و حتي يکي از نوکران خود فروخته اش در کرج در طي يک سخنراني افتخار مي کرد که ديگر زمان اجازه نمي دهد که يک نفر سيد در سامِرّا با سياست دولت مخالفت کند، وبا يک فتوا و حکم، اوضاع را آن چنان، عوض نمايد. اما علي رغم اين تلاشهاي استعمارگران و نوکران آنها، که قريب يک قرن است عليه اين نظام بشدت ادامه دارد، در اين انقلاب اسلامي با چنين جلوه تابناک و درخشاني، ظاهر شد که الحمد لله به صورت رسمي نيز امور را قبضه، و نظام اسلامي را اعلام کرد.

اگر بقاياي آن رژيم و آن مزدوران انگليس و آمريکا و دست پروردگان فرهنگ استعماري و پيروان مکتب مارکس و لنين، و سرسپردگان به روسيه و چپ گرايان آمريکائي بگذارند و دست از تحريکات و تبليغات سوء کرشکني بردارند و از پشت به اسلام و انقلاب خنجر نزنند، اين انقلاب که کارسازي اسلام و نظام سياسي آن را نشان داد، اميدواريم مطلع حرکات و جنبش هاي بزرگ براي بازگشت به اسلام در تمام جهان اسلام شود. (ولا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم).

و خلاصه اينکه اين نظام از عصر خود پيغمبر تا حال باقي است، و در اين عصر که عصر غيبت است، در ولايت فقها و علماي عادل تبلور دارد و اين نظامي است که مرز و حد ندارد و هر کجا و در هر نقطه از جهان، تحت هر رژيم و حکومت، يک نفر مسلمان باشد، بايد از اين نظام تبعيت داشته باشد و تابعيت واقعي او تابعيت از اين نظام باشد. اين نظام است که رمز وحدت سياسي تمام شيعه در سراسر عالم است. [1] .

 

پي نوشته ها :

[1]  پيرامون اين بحث و بحث هاي مناسب آن، به کتابهاي «پاسخ به ده پرسش» و «عقيده نجات بخش» نگارش نويسنده مراجعه شود.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،پرسش و پاسخ, امامت،شرغی و اسلامی،شرعی ،اسلامی،نظامی،رحلت حضرت رسول، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 29 شهريور 1394
کنترل ماهواره
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 28 شهريور 1394
توجه به نشانه هاى ظهور

توجه به نشانه هاى ظهور

بخش عمده اى از رواياتى كه در زمينه مهدويت و انتظار از پيامبر گرامى اسلام(ص)، امامان معصوم(ع)، نقل شده مربوط به نشانه هاى ظهور است. كه اين نشانه ها عبارتند از برخى رويدادهاى اجتماعى مانند جنگ ها، شورش ها، كشته شدن افرادى خاص، زوال برخى حكومت ها و...؛ برخى رويدادهاى طبيعى مانند، سيل هاى ويرانگر، قحطى، خشكسالى، خورشيدگرفتگى وماه گرفتگى غير عادى و... وهمچنين برخى حوادث غيرعادى مانند برخاستن ندايى در آسمان كه نام قائم (ع)، را در همه جا طنين انداز مى سازد. (1)
چنانكه در روايات تصريح شده وقوع برخى از نشانه هاى ياد شده حتمى است وتا آنها واقع نشوند ظهور رخ نخواهد داد. برخى از آنها نيز غير حتمى بوده وچه بسا كه واقع نشوند. اين نشانه ها از يك سو هشدار وآماده باشى براى منتظران واز سويى راهى براى شناخت ادعاهاى بى اساس ومدعيان دروغين مهدويت و به عبارت ديگر وسيله اى براى حفظ مردم از در افتادن در خطا و اشتباه است. بنابراين همه ما وظيفه داريم كه نشانه هاى ظهور را براساس روايات صحيح و قابل اعتماد بشناسيم و از كم و كيف آنها به درستى آگاه شويم تا هر ادعايى را بدون دليل نپذيريم.

1-  ر.ك: المفيد، محمد بن محمد نعمان، الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ص ۳۵۶-۳۶۱; الصدر، السيد محمد، تاريخ الغيبة الكبرى، ص ۴۴۲ به بعد.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،نشانه هاى ظهور, ظهور،توجه به نشانه های ظهور، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 27 شهريور 1394
زمينه سازي ائمه معصومین براي پذيرش غيبت امام زمان (عج)

http://farsi.al-shia.org/wp-content/uploads/2015/07/%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9-%D8%BA%D9%8A%D8%A8%D8%AA-%D9%83%D8%A8%D8%B1%D9%89-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%89-%D8%B9%D8%AC-4-%D8%B4%D9%88%D8%A7%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D9%84-329-%D9%87%D8%AC%D8%B1%D9%8A-%D9%82%D9%85%D8%B1%D9%8A.jpg

زمينه سازي ائمه معصومین براي پذيرش غيبت امام زمان (عج)

اگر بتوان براي يک حادثه دور از انتظار، نشانه هايي ارائه داد که بسيار نزديک به آن روي ميدهند، باور آن راحت تر صورت مي گيرد و از بيم و هراس و حيرت به هنگام وقوع آن مي کاهد.

 

حضور همواره حاکم اسلامي، و اعتقاد شيعيان به وجود ضروري و هميشگي امام، اين انتظار را پديد آورد که امام و ولي امر جامعه، هميشه حاضر و ظاهر است؛ اما پيامبر و ائمه (عليه السلام) مي دانستند که دگرديسي جامعه اسلامي و فشارهاي روز افزون بر اهل بيت (عليه السلام) آنان را ناگزيز از پنهان شدن و سکوت و خاموشي مي کند.

اين روند تا آنجا که به حبس و محاصره و احضار به پايتخت ختم مي شد، مشکل جدّي و يا دست کم شبهه اعتقادي و خلل در باورها را موجب نمي شد، اما اگر به غيبت کلي و عدم حضور امام در عرصه اجتماعي منتهي مي شد، مي توانست انديشه ضرورت وجودي امام را زير سوال برد. از اين رو پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و امامان، آگاهي، بشارت و هشدارهايي را به جامعه اسلامي ارائه دادند و دانشمندان، راويان و مؤلفان، نيز آنها را گرد آورده و عرضه کردند.

معصومان (عليه السلام) آگاهي هاي گوناگون و همه جانبه اي را در اختيار پيروان خود نهادند تا تحمل شيعيان را در برابر فقدان امام خود افزايش دهند. اين آگاهي بخشي گسترده در قالب هاي گوناگوني صورت گرفته و تقريباً از سوي همه ي معصومان (عليه السلام) واقع گشته است. اين تلاش ها و زمينه سازي ها را مي توان در سه بخش: آگاهي هاي نخستين و مقدماتي، توصيف و بيان ويژگي هاي روزگار غيبت، و پيشگويي آسيب ها و سختي هاي دوران غيبت امام دسته بندي کرد. 

1. آگاهي هاي پيشين و نخستين  

معصومان از آغازين روزهاي شکل گيري امامت و حتي اندکي پيش از آن در کنار تبيين ضرورت وجود امام، دو گونه حضور او را در جامعه انساني ترسيم و به صراحت بيان کردند که امام حقيقي جامعه گاه ظاهر و گاه غايب است. 

 

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به عنوان نخستين مسؤول نصب و معرفي امامان، در جامه دعا مي فرمايد: 

«اللهم وال من والي خلفائي و ائمه امّتي بعدي ... و لا تخل الارض من قائم منهم بحجّتک ظاهراً أو خافيا مغمورا لئلاً يبطل دينک و حجّتک و برهانک و بيناتک»؛ خدايا، دوست داران جانشينان من و پيشوايان امتم را پس از من دوست بدار ... و زمين را از برپا دارنده حجّتت از ميان ايشان، آشکار يا پنهان و پوشيده تهي مگذار تا دين و حجّت و برهان و نشانه هايت تباه نشود (کمال الدين: ص 262ح 8). 

 

امام علي (عليه السلام) با معرفتي پيامبر گونه و با ايمان به استجابت دعاي او، با اطمينان کامل مي فرمايد: 

«اعلموا أن الارض لا تخلو من حجّة الله، ولکن الله سيعمي خلقه عنها بظلهم و جورهم و اسرافهم علي أنفسهم»؛ بدانيد که زمين از حجّت خدا نهي نمي ماند، اما خداوند خلقش را از ديدن او محروم مي کند به دليل ظلم و ستم و زياده رويي که بر خود روا داشتند (الغيبة: ص 141 ح 2). و در جايي ديگر خود دعاي پيامبر را در قالبي مشابه تکرار مي کند (نهج البلاغة: حکمت 147) 


و بر بالاي منبر کوفه آشکارا مي فرمايد: 

اللهم انّه لا بدّ لک من حجج في أرضک، حجّه بعد حجّة علي خلقک يهدونهم الي دينک و يعلّمونهم، علمک کي لا يتفرّق أتباع اوليائک، ظاهر غير مطاع أو مکتتم يترقّب، إن غاب عن الناس شخصهم في حال هدنتهم فلم يغب عنهم قديم مبثوث علمهم، و آدابهم في قلوب المومنين مثبتة فهم بها عاملون؛ خدايا در زمين به حجت هاي تو بر مردم نيازي ضروري است تا يکي از پس ديگري آنان را به دين تو ره بنمايند و علم تو را به ايشان بياموزند و تا پيروان اوليايت پراکنده نشوند، حجّتي آشکار و غير مطاع و يا پنهان و در انتظار؛ اگر در حال مصالحه، از ديده مردم غايب شوند، دانش کهن انتشار يافته شان از مردم پنهان نشود و ادب هايشان در دلهاي مومنان جايگير است و به آن عالمند (الکافي: ج 1 ص 339 ح 13).

امام سجّاد (عليه السلام) نيز ججّت الهي را لازمه وجود و بقاي پرستش خدا از سوي انسان دانسته و آن را به دو گونه: «ظاهر مشهور»، «غائب مستور»، تقسيم کرده است (کمال الدين: ص 207 ح 22. و ر.ک: بصائر الدرجات: ص 483). 

اما اين آگاهي هاي مقدماتي و عمومي، براي توضيح غيبتي طولاني، از پي حضوري دويست و پنجاه ساله، کافي نبود. از اين رو امامان (عليه السلام) به توصيف اين غيبت خاص همت گماشتند، ويژگيهاي آن را بر شمردند و نشانه هايي را ارائه دادند تا شناخت و باور آن را آسان تر کنند.

2. بيان ويژگيهاي روزگار غيبت 

 

غيبت امام پديده اي غريب و ناآشنا بود و آگاهي کامل از آن جز از طريق وقوع خارجي آن ممکن نبود. ارائه برخي ويژگيها و توضيح چگونگي آن، مي توانست از غرابت آن بکاهد و آن را به امري نسبتاً آشنا تبديل کند. امامان (عليه السلام) چندين ويژگي از ويژگيهاي دوران غيبت را در پيشديد شيعيان خود نهادند تا آن را انکار نکنند و با انطباق آنچه واقع مي شود با آنچه بيشتر نسبت به آن آگاهي يافته بوده اند، آن را آسانتر باور کنند. معصومان (عليه السلام) غيبت را امري الهي و از پيش تقدير شده خواندند و آن را نه يک امر تصادفي و بي سرو ته بلکه دوراني با سرآغاز مشخص هر چند طولاني دانستند و با پيشگويي برخي رويدادهاي نزديک به هنگام شروع آن، معين و معلوم بودن آن را نشان دادند. 

 

الهي و مقدّر بودن غيبت 

روايات متعددي از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و نيز امامان (عليه السلام)، وقوع غيبت امام قائم (عليه السلام) را حتمي و آن را مستند به خدا مي داند. اين احاديث، مسئله غيبت را که امري دير باور و غير عادي بوده است مسئله اي واقع شدني و به تقدير الهي دانسته و بدينسان اين امر غريب را به صورت واقعه اي قابل انتظار و پيش بيني نشان دادند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) غيبت را نه يک امر تصادفي و اتفاقي، بلکه گوشه اي از تدبير الهي براي نظام امامت و امت اسلامي خوانده که به اطلاع حضرتش رسانده اند. ايشان فرموده است: 

ليغيبن القائم من ولدي بعهد معهود إليه منّي؛ قائم از ميان فرزندانم، بر پايه قراري از پيش نهاده شده نزد من غايب خواهد شد. (کمال الدين: ص 287 ح 5)

گفتني است، تفاوت شگفت غيبت با روال عادي و معهود امامت، نياز به تحليل درست و عقلاني آن دارد و پذيرش استناد آن به حکمت الهي، در گرو فهم عميق و درکي ژرف است، از اين رو امام سجاد (عليه السلام) در خطاب به يکي از اصحاب سرّش، ابو خالد کابلي، تحقق غيبت را در روزگاري مي داند که دست کم عده اي از باورمندان امامت وجود دارند تا با عقل و فهم و معرفت خدادادي خود، امام غائب را مانند امام ظاهر بدانند و نزد ايشان غيبت با شهود تفاوتي نکند (همان: ص 319 ح 2).

در راستاي بيان حتمي بودن غيبت و طراحي الهي و پيشين آن، امام باقر (عليه السلام) به آيه ي «إن أصبح ماوکم غورا فمن يأتيه بماء معين (مُلک: آيه ي 30)»؛ اگر آب شما در [زمين] فرو رود چه کسي برايتان آب روان مي آورد؟ اشاره کرده و غيبت امام عصر (عليه السلام) را تأويل تحقق نيافته اما حتمي الوقوع آن شمرد و فرموده است: «لابدّ أن يجي تأويلها (کمال الدين: ص 325 ح 3)»؛ گريزي نيست که تأويلش خواهد آمد.

احاديث دگيري نيز بر اين مطلب دلالت دارند که حتي اندازه و درازاي غيبت نيز مانند اصل آن به مشيت و تقدير الهي است و متأثر از عجله بندگان و يا پيشگويي و خواست آنان نيست. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

إن الله لا يعجل لعجلة العباد، إنّ لهذا الأمر غاية ينتهي إليها، فلو قد بلغوها لم يستقدموا ساعة و لم يستأخروا؛ خداوند به خاطر عجله بندگان، عجله نمي کند، انتهاي اين امر را غايتي است که به آن مي رسد و چون به آن برسند، لحظه اي پس و پيش نمي شود. (الکافي: ج 1 ص 369 ح 7).

و بر همين اساس، کسي جز خداوند متعال از پايان آن اطلاعي ندارد وکساني که براي پايان غيبت تعيين وقت مي کنند، مدعياني دروغگو بيش نيستند. مدعياني که خود را از امامان معصوم، عالم تر نشان مي دهند، زيرا امام باقر (عليه السلام) به صراحت فرموده: «و لم يجعل الله له بعد ذلک وقتا عندنا (الکافي: ج 1 ص 368 ح 1)» و خداوند پس از آن، وقتي را نزد ما معين نکرد و امام صادق (عليه السلام) هم با همين صراحت تأکيد کرده است: «کذب الوقّاتون إنّا اهل بيت لا نوقّت (الکافي: چ 1 ص 368 ح 3)»، آنان که براي ظهور، وقتي را تعيين مي کنند، دروغ مي گويند، ما اهل بيت وقتي را معين نمي کنيم.

در استمرار اين آگاهي بخشي، امام رضا (عليه السلام) نيز غيبت امام زمان (عليه السلام) را از سوي خداوند دانسته و در ازاي آن را نيز به تقدير الهي خوانده و فرموده است: 

يغيبه الله في ستره ما شاء؛ خداوند، تا زماني که بخواهد، او را در پرده غيبت خود نگاه مي دارد (کمال الدين: ص 376 ح 7). 

گفتني است همه رواياتي که از پيشوايان (عليه السلام) درباره هنگامه ظهور رسيده است، اين سخنان را تأييد مي کند، چه در هيچ يک از آنها سال و روز مشخصي براي ظهور پيش بيني نشده و تنها نشانه هايي کلي ارائه داده اند. 

 

تعيين سرآغاز غيبت  

بنا به آنچه در ويژگي نخست بيان شد، الهي و مقدر بودن امر غيبت بدين معناست که در زمان مشخص و از پيش تعيين شده به وقوع مي پيوندد. امامان (عليه السلام) نيز با توجه به اين نکته، به طور تقريبي بر اساس نسلهاي متوالي و مبارک امامان، زمان تحقق آن را به دوستداران خود اعلام کرده و نزديک شدن به وقوع آن را خبر مي دادند. نخستين امام شيعيان، علي (عليه السلام)، او را يازدهمين نسل از سلاله خود اعلام مي دارد و بدينسان فاصله اي چند قرني را ميان خود و غيبت قائم بيان مي دارد (همان: ص 388 ح 1؛ الکافي: ج 1 ص 338 ح 7). اندکي بعد، امام حسن (عليه السلام)، به هنگام توصيف حضرت مهدي (عليه السلام) او را نهمين فرزند برادرش حسين (عليه السلام) مي خواند (الاحتجاج: ج2 ص 67) و همين را امام حسين (عليه السلام) خود نيز بيان مي کند (کمال الدين: ص 412 ح 12؛ عيون أخبار الرضا (عليه السلام): ج 1 ص 68 ح 36).

اندکي بعد امام سجاد (عليه السلام) سخن پيامبر (عليه السلام) را درباره امام جعفر صادق (عليه السلام) فراز مي آورد که فرمان مي دهد او را صادق لقب دهند، چرا که در نسل پنجم از او، جعفري کذاب، پديدار مي شود که معاصر امام مهدي (عليه السلام) و در پي غضب جايگاه اوست.

امام سجّاد (عليه السلام) پس از نقل قول سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله) قائم را دوازدهمين وصيّ پيامبر مي خواند و مي فرمايد: 

ثمّ تمتدّ [تشتدّ] الغيبة بوليّ الله عزوجلّ، الثاني عشر من اوصياء رسول الله (صلي الله عليه و آله)و الائمة بعده؛ سپس غيبت وليّ خداي عزوجل، دوازدهمين نفر از اوصياي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) و امامان پس از او، ادامه [يا تشديد] مي يابد (کمال الدين: ص 319ح2).

امام کاظم (عليه السلام) نيز در بياني رمز آلود، اما براي خواص شيعه مفهوم، اندکي جلوتر مي آيد و زمان را دقيق تر بيان مي دارد و مي فرمايد: 

إذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله في اديانکم، لايزلکم عنها أحد، يا بنيّ، إنّه لابد لصاحب هذا الأمر من غيبة؛ هنگامي که پنجمين نفر از فرزند هفتم ناپيدا مي شود، خدا را، خدا را درباره دينتان تا کسي آن را از دستتان نربايد، اي فرزند عزيزم، صاحب اين امر را غيبتي ناگزير است (الکافي: ج 1 ص 336 ح 2).

گفتني است هر چند اين بيان در زمان خود رمزآلود بوده است، اما پس از تحقق و شروع غيبت، به راحتي مي توان فهميد که مقصود امام کاظم (عليه السلام) از هفتم، وجود مبارک خود ايشان و مراد از پنجم، نسل پنجم از ايشان، است.

پس از امام کاظم (عليه السلام) فرزند ايشان، امام رضا (عليه السلام) يک نسل جلوتر مي آيد و در معرفي قائم مي فرمايد: 

ذاک الرابع من ولدي، يغيبه الله في ستره ما شاء؛ او، چهارمين نفر از نسل من است، خدا او را در پرده غيبتش تا هرگاه که بخواهد نگاه مي دارد (کمال الدين: ص 376 ح 7).

و بدينسان امام جواد (عليه السلام) و امام هادي (عليه السلام) نيز هر يک به ترتيب، او را سومين و دومين نسل خود بر مي شمرند (همان: ص 377 ح 1 و 2، و ص 381 ح 5) و در آخرين حلقه، امام حسن عسکري (عليه السلام) قائم را فرزند خود مي خواند و به غيبتش اشاره مي کند.

امام حسن عسکري (عليه السلام) همچنين سال 260 هجري را آغاز اختلاف پيروانش خوانده و چون در سخني ديگر (کمال الدين: ص 408 ح 6: الکافي: ج 1 ص 341 ح 22 و 23)، اختلاف شيعه را درباره جانشين خود دانسته است (کمال الدين: ص 409ح8)، شيعيان با کنار هم نهادن اين دو سخن، به آساني مي توانستند شروع غيبت را حدس بزنند. 

 

پيش گويي رويدادهاي نزديک به آغاز غيبت 

اگر بتوان براي يک حادثه دور از انتظار نشانه هايي ارائه داد که بسيار نزديک به آن روي ميدهند، باور آن راحت تر صورت مي گيرد و از بيم و هراس و حيرت به هنگام وقوع آن مي کاهد. امامان (عليه السلام) افزون بر ارائه نشانه هاي کلّي و اجمالي، رويدادهايي جزئي و مشخص تري را براي سرآغاز غيبت ارائه داده اند که اکنون با نگاهي به آينه تاريخ، مي توانيم نزديکي بسيار زياد آنها را به سرآغاز غيبت ببينيم و ادّعا کنيم که پذيرش مسئله غيبت براي معاصران آن در صورت توجه کافي به اين نشانه ها مشکل نبوده است.

يکي از دقيق ترين اين نشانه ها، حديث پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) است که امام سجاد (عليه السلام) آن را براي يکي از بزرگ ترين ياران خويش - ابوخالد کابلي - نقل کرده و او نيز براي ديگر يار بزرگ امام (عليه السلام) ابوحمزه ثمالي بازگو کرده است. در طريق اين روايت بزرگان ديگري مانند صفوان بن يحيي و حضرت عبد العظيم حسني هم قرار دارند که بر اعتبار آن مي افزايند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در اين حديث با اشاره به تولد جعفر بن محمبد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب فرمان مي دهد او را صادق بنامند تا ازجعفري ديگر که از نسل پنجم همين جعفر و دروغگو است، متمايز شود.

پيامبر اکرم در اين ميان به توصيف جعفر کذاب مي پردازد و او را مفتري بر خداي عزوجل مي خواند، کسي که ادّعاي ناشايسته اي مي کند و قصد به تن کردن رداي [امامت] را بدون آن که سزاوارش باشد، مي کند پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) او را به صراحت مخالف با پدر [=امام علي النقي هادي (عليه السلام)، نسل چهارم امام جعفر صادق (عليه السلام)]و حسود بر برادر [= امام حسن بن علي عسکري (عليه السلام)] معرفي مي کند و در پايان، نشانه اصلي را ارائه مي دهد و مي فرمايد: 

ذلک الذي يروم کشف ستر الله عند غيبة وليّ الله عزوجلّ، او کسي است که هنگام غيبت وليّ خداي عزوجلّ، در پي برداشتن پرده ستر الهي [از حجت خدا] است (کمال الدين: ص 319ح2؛ الاحتجاج: ج 2 ص 152).

جالب توجه آن که امام سجاد (عليه السلام) در دنباله اين حديث، در حالي که به شدت مي گريد، نشانه اي ديگر را ارائه مي دهد و مي فرمايد: 

کانّي بجعفر الکذّاب و قد حمل طاغية زمانه علي تفتيش أمر وليّ اله و المغيب في حفظ الله، و التوکيل بحرم أبيه جهلاً منه بولادته و حرصا منه علي قتله إن ظفر به، طمعا في ميراثه حتي يأخذه بغير حقّه؛ گويي جعفر کذّاب را مي بينم که طاغوت روزگارش را واداشته تا کار وليّ خدا را که در پرده غيب خدا، محفوظ است جستجو و کاوش کند، و بر حرم پدرش، وکيل قرار مي دهد، زيرا از ولادتش ناآگاه است و در پي کشتن او اگر به او دست يابد و بردن ميراثش بدون آن که حقي داشته باشد (همان).

ابوخالد کابلي ناباورانه ناجوانمردي و نابکاري هاي جعفر را گوش مي دهد و چون براي اطمينان يافتن، از وقوع حتمي آنها مي پرسد، امام سجاد (عليه السلام) بر وقوع آنها سوگند ياد مي کند گفتني است محدثان، ماجراي جعفر کذاب را به تفصيل گزارش داده و اين گزارش ها تطابق وقايع اتفاق افتاده را با پيشگويي ها تأييد مي کنند (ر.ک: کمال الدين: ص 431 و 442 و 479 و الهداية الکبري: ص 248).

 

به درازا کشيدن غيبت 

از ديگر اقدامات علمي امامان براي کاستن از غرابت و جلوگيري از انحرافات اعتقادي و نااميدي شيعيان، آگاهي بخشي نسبت به طول دوره زماني غيبت است. ايشان افزون بر تعيين سرآغاز غيبت، چگونگي آن را نيز توضيح داده و مي فرمودند که غيبت امام به صورت محدود شروع مي شود (ر.ک: عبارت هاي «له غيبتان» و إنّ لصاحب هذا الأمر غيبتين» و ... در الکافي، ج 1، ص 339، ح 1 و الغيبة للطوسي، ص 423، ح 407 و ص 163، ح 123)، امام در آن حدّ نمي ماند و بر شدتّ آن افزوده مي شود و به درازا مي کشد.

طولاني شدن غيبت در بسياري از روايات امامان گوشزد و به آن تصريح شده است (ر.ک: کفاية الأثر: ص 224؛ الغيبة: ص 163 ح 123؛ کمال الدين: ص 326 ح 5).

نکته جالب توجه در اين ميان تأکيد ائمه (عليه السلام) بر دو قسمتي بودن غيبت امام عصر (عليه السلام) است. بخش اول را غيبت صغرا و بخش دوم را غيبت کبرا خوانده اند نکته اينجاست که غيبت نخست 69 سال و به اندازه عمر طبيعي يک انسان بوده است و از اين رو امامان براي رفع شبهه وفات امام عصر در پايان اين مدت، چندين بار بر عدم وفات امام تا ظهور و خروج و اصلاح دنيا و آکندن آن از عدل و داد پس از فراگيري ظلم و جور، پاي فشرده اند. مي توان تشبيه امام عصر را به نوح (عليه السلام) نيز در اين راستا دانست، چه عمر طولاني و چند هزار ساله نوح (عليه السلام) بسي بيشتر از دوره هفتاد ساله حضور امام زمان (عليه السلام) است و در نتيجه براي تحقق اين شباهت، بايد منتظر غيبتي بس طولاني و چندين برابر عمر معمول انسان ها باشيم.

امام عصر (عليه السلام) خود نيز در پايان دوره غيبت صغري، به غايب شدن خود از همه آدميان حتي خواص شيعه و به درازا کشيدن اين دوران تذکر داده و خطاب به آخرين نائب خاص خود، علي بن محمّد سمري فرموده است: 

فانّک ميت ما بينک و بين ستّة ايام، فاجمع أمرک و لا توص إلي أحدٍ يقوم مقامک بعد و فاتک، فقد وقعت الغيبة الثانية فلا ظهور الاّ بعد إذن الله عزّوجلّ و ذلک بعد طول الامد و ...؛ تو شش روز ديگر مي ميري، کارهايت را جمع کن و کسي را هم وصيّ و جانشين خود مکن که غيبت دوم روي داده و جز پس از اجازه خداي عزوجل، ظهوري نخواهد بود و آن هم پس از مدت زماني دراز .... (کمال الدين: ص 516 ح 44).

گفتني است تعبير امامان از دوره غيبت با نام «فترت» و تشبيه آن به فترت پيامبران نيز همين معنا را دارد (الکافي: ج 1 ص 341 ح 21). 

منبع: نشريه حديث انديشه، شماره7



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی، معصومین،زمینه سازی ائمه معصومین برای غیبت امام زمان،امام زمان،غیبت،پذیرش غیبت،زمینه سازی،پذیرش،ائمه معصومین، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 27 شهريور 1394
سخنان امام زمان(عج)"بخش سوم"

http://s1.picofile.com/file/7511885692/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86.png

ادبیات «ظهور» و «حضور امام زمان(عج)» برای ستمگران قابل درک نیست

حجت خدا
حضرت ولی عصر(عج) فرمودند: زعمت الظلمه ان حجه الله داحضه و لـو ادن لنـا فـــى الكلام لزال الشك.*
ستمگران پنداشتند كه حجت خدا از بين رفته است، در حالى كه اگر به ما اجازه سخـن گفتـن داده مـى شـد، هـر آينه تمـام شكها را از بيـن مـى بـرديـم.
*منبع: بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۴.

 

بشارت امام زمان درباره امان سه روزه از مرگ

عطسه، نشانه سلامت
حضرت ولی عصر(عج) فرمودند: الا ابشـرك فـى العطـاس فقلت بلـى قـال: هـو امـان من الموت ثلاثه ايام.*
خـدمتكـار حضـرت مهدى (عج) گـويـد: آن حضـرت به مـن فـرمـود: آيا تو را در مورد عطسه كردن بشارت دهم؟ گفتم:آرى. فرمود: عطسه، علامت امان از مرگ تا سه روز است.
*منبع: بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۵.

 

خلقت هدفدار و هدايت پايدار در کلام حضرت ولی عصر(عج)

حضرت ولی عصر(عج) فرمودند: ان الله تعالى لم يخلق الخلق عبثا و لا اهملهم سدى بل خلقهم بقدرته و جعل لهم اسماعا و ابصارا و قلوبا و البابا ثـم بعث اليهم النبيين عليهم السلام مبشريـن و منذريـن يـامرونهم بطاعته و ينهونهم عن معصيته و يعرفونهم ما جهلوه مـن امر خالقهم و دينهم و انزل عليهم كتابـا و بعث اليهم ملائكـه ياتيـن بينهم و بيـن مـن بعثهم اليهم بــالفضل الذى جعله لهم عليهم.
خداوند متعال، خلق را بيهوده نيافريده و آنان را مهمل نگذاشته است؛ بلكه آنان را به قـدرتـش آفريـده و بـراى آنها گـوش و چشـم ودل و عقل قرار داده، آن گاه پيامبران را كه مژده دهنده و ترساننده هستنـد به سـويشان برانگيخت تا به طاعتـش دستـور دهند و از نافرمانـى‌اش جلـوگيرى فـرمايند و آنچه را از امـر خـداونـد و دينشان نمى دانند به آنها بفهمانند و بر آنان كتاب فرستاد و به سـويشان فرشتگان بـرانگيخت تـا آنها ميان خـدا و پيامبـران ـ به واسطه تفضلـى كه بـر ايشان روا داشته ـ واسطه باشند.
منبع: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۴.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعود،نور تولی،سخنان حضرت ولی عصر, امام مهدی, ظهور, احادیث, حضرت ولی عصر،سخنان امام زمان (بخش سوم)،احادیث, ولی عصر, امام زمان, تحقیق, پروژه،حجت خدا،خدا،حجت،ادبیات ظهور،حضور امام زمان، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 26 شهريور 1394
سخنان امام زمان(عج)"بخش دوم"

http://www.zohur12.ir/wp-content/uploads/2013/09/91387524257012580538.jpg

پیش بینی امام عصر(عج) از ظهور مدعیان دروغین

مدعيان دروغگو
حضرت ولی عصر(عج) فرمودند: سياتى الى شيعتى من يدعى المشاهده. الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفيانى و الصيحه فهو كذاب مفتـر ولاحـول و لا قـوه الا بـالله العلـى العظيـم.
آگاه بـاشيـد به زودى كسانـى ادعاى مشاهده (نيابت خـاصه) مـرا خـواهند كرد. آگاه باشيد هر كـس قبل از «خروج سفيانى» و شنيدن صداى آسمانى، ادعاى مشاهد مرا كند دروغگـو و افتـرا زننـده است حـركت و نيرويـى جز به خـداى بزرگ نيست.
منبع: احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۴۷۸.

 

امام عصر(عج): شما را به میراندن باطل دعوت می‌کنم

دنيا در سراشيبى زوال
حضرت ولی عصر(عج): ان الدنيا قد دنا فنائها و زوالها واذنت بالـوداع و انى ادعوكم الى الله و رسـوله(ص) و العمل بكتـابه وامـاته البـاطل و احيـاء السنه.
دنيا فنا و زوالـش نزديك گرديده و در حال وداع است، و مـن، شما را به سوى خدا و پيامبرش ـ كه درود خدا بر او و آلـش بادـ و عمل به قرآنش و ميراندن باطل و زنده كرن سنت، دعوت مى كنم.
منبع حدیث: مجمـوعه فـرمـايشـات حضـرت بقيه الله,ص ۱۷۸.

 

معرفی امام زمان(عج) از زبان خود

ذخيره بزرگ
حضرت ولی عصر (عج): انا بقيه من آدم و ذخيره من نـوح و مصطفى من ابراهيم و صفوه من محمد(ص).*
مـن باقيمانده از آدم و ذخيره نوح و برگزيده ابراهيم و خلاصه محمد(درود خـدا بر همگى آنان باد) هستم.
*منبع: غيبت نعمانى، باب ۱۴، حديث ۶۷.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعود،نور تولی،سخنان حضرت ولی عصر, امام مهدی, ظهور, احادیث, حضرت ولی عصر،سخنان امام زمان (بخش دوم)،احادیث, ولی عصر, امام زمان, تحقیق, پروژه،مدعیان دروغین،مدعیان،مدعیان دروغگو، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 26 شهريور 1394
سخنان امام زمان(عج)"بخش اول"

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/f09df0544c4b73d51.jpg

نتیجه اجازه سخن به امام عصر(عج)

ظهور حق
حضرت ولی عصر(عج) فرمودند: اذا اذن الله لنـا فـى القـول ظهر الحق و اضمحل الباطل و انحسر عنكـم.
هرگاه خداوند به ما اجازه دهد كه سخن گـوييم، حق ظاهر خـواهد شد و باطل از ميـان خـواهـد رفت و خفقـان از (سـر) شمـا بـرطـرف خـواهـد شـد.
منبع: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۶.

 

امام عصر: مرا جستجو نکنید

تفتيش ناروا
حضرت ولی عصر(عج) فرمودند: من بحث فقد طلب، و من طلب فقد دل و من دل فقد اشاط و من اشاط فقد اشرك.
حضرت مهدى(عج) در خصوص كسانى كه در جستجوى او بوده اند تا به حاكم جور تحويلش دهنـد، فرمـوده است: آن كه بكاود، بجويد و آن كه بجـويد دلالت دهـد و آن كه دلالت دهـد به هـدف رسـد و هـر كه (در مـورد مـن) چنيـن كنـد، شـرك ورزيـده است.
منبع: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۶.

 

اذن خدا شرط ظهور حضرت ولی عصر(عج)

ظهور حق به اذن حق
حضرت ولی عصر(عج) فرمودند: فلاظهور الا بعد اذن الله تعالـى ذكـره و ذلك بعد طـول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جورا.
ظهورى نيست، مگر به اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دل‌ها و فراگير شدن زمين از جور و ستم.
منبع: احتجاج طبرسى ج 1، ص ۴۷۸.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعود،نور تولی،سخنان حضرت ولی عصر, امام مهدی, ظهور, احادیث, حضرت ولی عصر،سخنان امام زمان (بخش اول)، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 26 شهريور 1394
توجه به نشانه هاى ظهور

http://media.shabestan.ir/Original/1393/06/27/IMG14305296.jpg

توجه به نشانه هاى ظهور

بخش عمده اى از رواياتى كه در زمينه مهدويت و انتظار از پيامبر گرامى اسلام(ص)، امامان معصوم(ع)، نقل شده مربوط به نشانه هاى ظهور است. كه اين نشانه ها عبارتند از برخى رويدادهاى اجتماعى مانند جنگ ها، شورش ها، كشته شدن افرادى خاص، زوال برخى حكومت ها و...؛ برخى رويدادهاى طبيعى مانند، سيل هاى ويرانگر، قحطى، خشكسالى، خورشيدگرفتگى وماه گرفتگى غير عادى و... وهمچنين برخى حوادث غيرعادى مانند برخاستن ندايى در آسمان كه نام قائم (ع)، را در همه جا طنين انداز مى سازد. (1)
چنانكه در روايات تصريح شده وقوع برخى از نشانه هاى ياد شده حتمى است وتا آنها واقع نشوند ظهور رخ نخواهد داد. برخى از آنها نيز غير حتمى بوده وچه بسا كه واقع نشوند. اين نشانه ها از يك سو هشدار وآماده باشى براى منتظران واز سويى راهى براى شناخت ادعاهاى بى اساس ومدعيان دروغين مهدويت و به عبارت ديگر وسيله اى براى حفظ مردم از در افتادن در خطا و اشتباه است. بنابراين همه ما وظيفه داريم كه نشانه هاى ظهور را براساس روايات صحيح و قابل اعتماد بشناسيم و از كم و كيف آنها به درستى آگاه شويم تا هر ادعايى را بدون دليل نپذيريم.

1-  ر.ك: المفيد، محمد بن محمد نعمان، الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ص ۳۵۶-۳۶۱; الصدر، السيد محمد، تاريخ الغيبة الكبرى، ص ۴۴۲ به بعد.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،نشانه هاى ظهور, ظهور،علائم ظهور،توجه به ظهور،توجه به نشانه های ظهور،توجه،نشانه، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 26 شهريور 1394
محو باطل تقدیر الهی است

http://ystc.ir/wp-content/uploads/2014/11/52d5hnjv6th4ihclig.jpg

امام عصر(عج): محو باطل تقدیر الهی است

امام زمان(عج) ملاک و معیار حق و باطل است، بی شک توجه همراه با تدبر در سخنان نورانی حضرت می تواند بهترین راهبر در گرد باد فتنه ها باشد و بهترین نشانه برای یافتن حق و حقیقت قرار گیرد.

تحقق حتمى حق
امام عصر فرمودند: ابى الله عزوجل للحق الا اتماما و للباطل الا زهوقا، و هو شاهد على بما اذكره.
خـداوند مقدر فرموده است كه حق به مرحله نهايى و كمال خود برسد و باطـل از بيـن رود و او بـر آنچه بيـان نمـودم گواه است. 

منبع: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۳.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،امام عصر, محو باطل, تقدیر الهي ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 24 شهريور 1394
سفارش های حضرت مهدی(عج)

http://photokade.com/wp-content/uploads/ya-mahdi.jpg?883cb4

سفارش‌هاي حضرت مهدي موعود عجل ‌الله ‌تعالي‌ فرجه ‌الشّريف

 *  حضرت وليّ عصر امام زمان عليه السلام فرمودند: و امّا در رخدادهايي كه پيش مي‌آيد به راويان احاديث ما مراجعه كنيد كه آنان حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنانم. معجم احاديث المهدي‌ عليه السلام /4/294


 *  حضرت حجه بن الحسن عليه السلام فرمودند: درهاي سؤال از چيزهايي را كه براي شما مفيد نيست ببنديد و خود را مورد دانستن چيزهاي غير لازم به زحمت نيندازيد و در مورد تعجيل فرج، زياد دعا كنيد، زيرا موجب فرج شما خواهد شد. بحارالانوار/53/181


 *  امام عصر عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشّريف فرمودند:كسي كه از اموال ما چيزي بخورد همانند اين است كه آتش را مي‌خورد و به زودي به جهنّم واصل خواهد شد(ضرورت پرداخت خمس). بحارالانوار/53/183


 *  امام زمان عليه السلام در پاسخ شخصي كه از نماز در وقت طلوع و غروب آفتاب سؤال كرده بود فرمود: با هيچ چيز مثل نماز، بيني شيطان به خاك ماليده نمي‌شود،پس نماز را به پا دار و بيني شيطان را به خاك بمال. بحارالانوار/53/182



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،سفارش‌ هاي حضرت مهدي, موعود, امام زمان, حجه بن الحسن, تعجيل فرج، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 24 شهريور 1394
آنچه مهم تر از دعا براي فرج است ؟

http://bayanbox.ir/view/8896807214151690627/bahjat-2-LQ.jpg

عارف وارسته حضرت آيت الله بهجت درباره امام زمان(عج) فرمودند:

«چقدر حضرت مهربان است، به کساني که اسمش را مي برند و صدايش مي زنند و از او استغاثه مي کنند؛ از پدر و مادر هم به آن ها مهربان تر است.»

وی همچنين درباره دعا در زمان غيبت فرمودند: «مهم تر از دعا براي تعجيل فرج حضرت مهدي(عج) دعا براي بقاي ايمان و ثبات قدم در عقيده و انکار نکردن حضرت تا ظهور او مي باشد».

برگرفته از کتاب «جرعه وصال» ص ۲۵ و 26»



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی، فرج, دعا, امام زمان, آيت الله بهجت،مهم تر از دعای فرج، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 24 شهريور 1394
کلید و قفل
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 23 شهريور 1394
آیا میدانید؟



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , عکس نوشته , عکس نوشته مهدوی , آیا میدانید , شیطان , ابلیس , حضرت محمد (ص) , شش خصلت , خصلت , تلاش شیطان , عکس , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 23 شهريور 1394
اين ترتيبي که در امامت اين دوازده نفر است، براي بعضي اين گمان را بر مي انگيزد که نظام امامت هم يک نظ
http://www.shia-leaders.com/wp-content/uploads/2013/01/2081041132181201632111576285106135160248145109.jpg

اين ترتيبي که در امامت اين دوازده نفر است، براي بعضي اين گمان را بر مي انگيزد که نظام امامت هم يک نظام وراثتي و خانوادگي است. در صورتي که اين شکل نظام قابل توجيه نيست؟

 

اين ترتيبي که در امامت اين دوازده نفر است، براي بعضي اين گمان را بر مي انگيزد که نظام امامت هم يک نظام وراثتي و خانوادگي است و معيار اين است که فلاني، پسر فلاني و نوه فلاني است بنا بر اين داشتن يک نَسَب اين چنيني براي رهبري نظام و زمامداري کافي است. در صورتي که اين شکل نظام قابل توجيه نيست؟

به جناب زيد شهيد، کتابي به نام «الصفوه» نسبت مي دهند که در آن کتاب اين مسأله اصطفاي اهل بيت و اختصاص آنها به بعضي شؤون و خصائص، مطرح شده و اين مسأله را که از نظر ايشان و همچنين عموم کساني که معتقد به نظام امامت مي باشند کمال اهميّت را دارد، در پرتو دقت و تعمق در آيات قرآن مجيد، بسيار دقيق و کافي اثبات فرموده است. کساني که بخواهند پيرامون اين موضوع و رفع استعباداتي که در آن شده است اطلاع و بررسي بيشتر بنمايند مي توانند به اين کتاب مراجعه نمايند.

و اجمالاً اصل اصطفاء و برگزيدن و تفضيل الهي، در مورد بعضي اشخاص و خاندانها و قبايل، قابل انکار نيست و در قرآن مجيد و احاديث نيز به آن تصريح شده است. مثل اين آيه:

(إن الله اصطفي آدم ونوحاً وآل ابراهيم وآل عمران علي العالمين ذرية بعضها من بعض). [1] .

در مورد مريم مي فرمايد:

(إن الله اصطفاک وطهرک واصطفاک علي نساء العالمين). [2] .

و در مورد ابراهيم مي فرمايد:

(رحمة الله وبرکاته عليکم أهل البيت). [3] .

و در مورد بني اسرائيل مي فرمايد:

(وأني فضلتکم علي العالمين). [4] .

و درباره موسي مي فرمايد:

(إني اصطفيتک علي الناس برسالاتي وبکلامي). [5] .

و در مورد آن بندگان برگزيده اي که به علم کتاب مشرف به عنايت مي شوند مي فرمايد:

(ثم أورثنا الکتاب الذين اصطفينا من عبادنا). [6] .

و در مورد تفضيل برخي پيامبران بر برخي ديگر مي فرمايد:

(تلک الرسل فضلنا بعضهم علي بعض). [7] .

و نيز مي فرمايد:

(ولقد فضلنا بعض النبيين علي بعض). [8] .

بر حسب تفاسير در مورد آنانکه به اهل بيت حسد ميورزيدند مي فرمايد:

(أم يحسدون الناس علي ما آتاهم الله من فضله). [9] .

و در مورد شخص شخيص خاتم انبياء (ص) مي فرمايد:

(وعلمک ما لم تکن تعلم وکان فضل الله عليک عظيماً). [10] .

و در مورد عترت طاهره و اهل بيت آن حضرت مي فرمايد:

(انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت ويطهرکم تطهيراً). [11] .

اينگونه آيات که اصطفاء و برگزيدگي بعضي از بندگان بر بعضي ديگر از آنها استفاده مي شود، بيش از اينها است. احاديث شريفه در اين باب و همچنين متون زيارات معتبر، مثل زيارت جامعه که شرح اين برگزيدگيها است، قابل تأويل و توجيه نيست و در نهج البلاغه نيز در موارد بسياري مثل خطبه 1 و 33 و 89 و 106 و 149 و 173 و 196 و 211، به اين حقيقت تصريح و تثبيت شده است. و خلاصه علاوه بر آيات قرآن مجيد، روايات متواتر نيز براي اثبات اين موضوع کافي است.

بعضي که مي خواهند خود را روشنفکر جلوه بدهند مانند آنان که انبياء را رجال ژني و نابغه مي شمارند، و وحي خدا را بر آنها به گونه اي تفسير مي نمايند که مساوي با انکار آن مي شوند، اين مسائل را با ديد مادّي و عدم تسليم به قضا و قدر و حکمت الهي بررسي مي کنند، و عجز خود را از درک اسرار افعال خداوندي، دليل بر عدم حکمت گرفته و مغرورانه اظهار نظر مي نمايند که نفي بعضي مواهب و مقامات از اهل بيت: موضع هاي خاص و بزرگ آنان را در امور فردي و اجتماعي و سياسي و غيره محکم تر و ارزش کارها و اقدامات و خودداري آنها را از گناه، بيشتر مي سازد، و مناسب تر مي دانند که اين بزرگواران را با افراد عادي از جهت ميزان درک و شعور برابر بگويند و عنايات خدا را بر آنها که يک امر واقع شده است، قبول ننمايند. و بالاخره مدد غيبي و اعانت و رعايت مستقيم الهي را که از انبيا و نصرت دين آنها شده، و رشته آن تا امروز و تا روز قيامت امتداد يافته است، منکر شوند، و يا به حساب نياورند، تا بچه هاي غرب زده آنها را روشنفکر بخوانند ولي اين حقايق قابل ترديد نيست و مسائل ديني قابل تفکيک از يکديگر نمي باشد و آيات قرآن در کلِ محتوا و مفادي که دارند بايد مورد قبول مسلمان باشد.

بنا بر اين، مسأله امامت ائمه: يکي پس از ديگري، به اصطفاء و اختيار الهي است و با وراثت عادي از زمين تا آسمان فرق دارد و هرگز در گزينش امام، اينکه امام دوم براي اين امات است که پسر امام اول است، يا امام چهارم براي اينکه پسر امام سوّم است، معيار نيست، و صرف اينکه اهل بيت متوالياً به اين مقام امامت اختصاص يافته اند، دليل بر اين معيار نيست; چنانکه پيامبران ابراهيمي که همه از نسل، و بيت ابراهيم خليل بوده اند، نبوّت و اختصاص يافتنشان به اين مقام به اينکه آنها از نسل ابراهيم هستند، توجيه و خلاصه نمي شود با اينکه در قرآن مجيد مي فرمايد: (ووهبنا له اسحاق ويعقوب...) و پس از آنکه نام پانزده نفر از انبياء ابراهيمي را مي برد مي فرمايد:

(ومن آبائهم وذرياتهم واخوانهم واجتبيناهم وهديناهم الي صراط مستقيم). [12] .

اين اجتباء و گزينش، اجتباء و گزينش الهي و بر معيارهاي اصيل واقعي و معنوي است; اگر بر آن ارث و ميراث هم اطلاق شود، نه ارث و ميراث يک وارث عادي از پدر و مادر و برادر است چون اين ارث و ميراث به علت ارتباط جسمي و مادي بين وارث و مورّث است امّا وارث بودن امام، امام ديگر را به علت ارتباط معنوي و روحي و علائق فکري و مشترکات غير مادّي است.

لذا در زيارت معروف وارث و در زيارتهائي که هر يک از ائمه: به خطاب «يا وارث آدم»، يا «يا وارث ابراهيم» و ساير انبياء زيارت مي شوند، بر اساس وراثت ولادت جسماني آنها از پيغمبران گذشته نيست، زيرا در ميان آنها کساني نام برده مي شوند که در سلسله نسب اين بزرگواران نيستند، مثل حضرت موسي کليم الله و حضرت عيسي روح الله، مع ذلک ائمه: را وارث آنها مي شماريم، چون اين برزگواران وارث دعوت و علم و هدايت و امامت آنها هستند، و وراثت امامت و هدايت در اينجا به اين معاني است، نه اينکه چون امام يازدهم پسر امام دهم است و امام دهم هم غير از او پسري نداشت، او به امامت رسيد.

تاريخ ائمه: و سيره و سلوک و علومي که از ايشان به مردم رسيد، نشان داد که اين وراثت آنها از پيغمبران، و وراثت هر امام از امام ديگر، به حق بوده و براي انبياء در اين امّت، وارثاني چون علي (ع) و ساير ائمه نمي توان نشان داد.

آيا مثل علي (ع) با آن همه فداکاري و حق پرستي و علم و زهد و عبادت و ايمان چه کسي را مي توان معرفي کرد؟

آيا نظير حضرت حسن (ع) و آن گذشت تاريخي و قبول يک موضع به ظاهر مقهور، براي حفظ اسلام، و آن همه حلم و بردباري، و سيادت و آقائي در بين امت، چه کسي را نشان داده اند؟

آيا در جهاد و قيام براي خدا و ابطال باطل و استقامت در راه حق و فداکاري و پاسداري از دين، چه کسي را مانند حسين (ع) در قبول مصائب جانکاه و داغ جوانان و برادران و ياران و اسارت اهل بيت و گذشت از جان نفيس خود، نشان مي دهند؟

وآيا وآيا وآيا...

بالاخره اين تاريخ بود که نشان داد، و اين حتي دشمنان اهل بيت بودند که تصديق کردند که آنان به حق داراي مقامات بزرگ و رهبري امّت بودند. حتي اشخاصي مانند «ابن خلدون» در برابر آنها و عظمت مقام مثل امام جعفر صادق (ع) و علم او به مغيّبات، خاضعانه اعتراف مي نمايد.

بي جهت نبود که شعراي آزاده و زنده دلي مانند «فرزدق» در موقعي که مدح اين خاندان بزرگترين و بلکه يگانه جريمه سياسي بود، به مثل آن قصيده اي که تا تاريخ اسلام باقي است زنده و جاودان و نمونه بهترين اثر ادبي و حِماسي و ايماني و اعتقادي است، امام زين العابدين (ع) و همه اهل بيت را مدح مي نمايد، و نه فقط احدي نتوانست به آن مدح ايراد بگيرد و اين را ناحق گوئي بشمارد، از آن زمان تا حال همه آن را نمونه شعور زنده شاعر و شجاعت ادبي او و ترجماني از فضايل اهل بيت و بيان مقامات و مناصب الهي آنها دانستند، و حتي خليفه مستبد اموي هم جز زنداني ساختن فرزدق، نتوانست عکس العمل ديگري نشان دهد.

خواننده عزيز! در اين بحث مطالب و اسرار زياد قابل طرح است که اگر دنبال شود سخن به درازا خواهد کشيد. ما در نوشته هاي ديگر نيز پيرامون اين موضوع به گونه ديگر توضيحاتي داده ايم که اميد است به نشر آنها موفق شويم.

 

پي نوشته ها :

[1]  سوره آل عمران، آيه33.

[2]  سوره آل عمران، آيه42.

[3]  سوره هود، آيه73.

[4]  سوره بقره، آيه122.

[5]  سوره اعراف، آيه144.

[6]  سوره فاطر، آيه32 ـ چنانکه يعقوبي در تاريخ خود نقل مي کند منصور دوانيقي با اينکه سياست حکومتش کوبيدن شيعيان و انکار فضائل اهل بيت: بود حضرت امام جعفر صادق (ع) را مصداق اين آيه مي دانست.

[7]  سوره بقره، آيه253.

[8]  سوره اسراء، آيه17.

[9]  سوره نساء، آيه54.

[10]  سوره نساء، آيه113.

[11]  سوره احزاب، آيه33. راجع به اينکه اراده در اين تکويني است و به فرض آنکه تشريعي باشد نيز دليل بر عصمت و طهارت اهل بيت: است اينجانب را تحقيق و بياني است که در کلمات ديگر به آن بر نخورده ام، اين بيان که علمي و دقيق است، تمام شبهه هاي معاندين را باطل مي سازد.

والحمد لله ولا حول ولا قوة الا به.

[12]  و نيز برخي از پدران و فرزندان و برادران آنها را فضليت داده و بر ديگران، آنان را برگزيده و به راه راست هدايت نموديم. (سوره انعام، آيه87).



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،پرسش و پاسخ, امامت،شرح امامت،مفهوم امامت،تفسیر امامت،شرح و تفسیر امامت،آيا منحصر بودن عدد به دوازده نفر، مؤيد اين نيست که نظام امامت دوره اش محدود و مقدمه انتقال به دوره ديگر است؟،دوازده نفر،دوازده،منحصر به دوازده،منحصر،محدود و مقدمه،انتقال به دوره دیگر،اين ترتيبي که در امامت اين دوازده نفر است، براي بعضي اين گمان را بر مي انگيزد که نظام امامت هم يک نظام وراثتي و خانوادگي است , در صورتي که اين شکل نظام قابل توجيه نيست؟،ترتیب امامت،نظام وراثتی،نظام قابل توجیه،نظام خانوادگی،وراثتی و خانوادگی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 22 شهريور 1394
آيا منحصر بودن عدد به دوازده نفر، مؤيد اين نيست که نظام امامت دوره اش محدود و مقدمه انتقال به دوره د

آيا منحصر بودن عدد به دوازده نفر، مؤيد اين نيست که نظام امامت دوره اش محدود و مقدمه انتقال به دوره ديگر است؟

 

شايد براي بعضي اين گمان پيش بيايد که به ملاحظه محدود بودن امامت به رهبري دوازده نفر، معلوم مي شود که مانند نبوّت مدت آن محدود است، امّا حکومت چون محدود به زمان و افراد معين نيست نامحدود است لذا بايد پس از نظام امامت، نظام ديگري برقرار شود و آن غير از رژيم شورائي و انتخاباتي نخواهد بود. ولي اين سخن کاملي نيست، زيرا اگر امامت در طي چند نسل منقرض شده و مدت امامت اين دوازده نفر پايان يافته بود، و جامعه بشري بدون امام باقي مانده بود، اين سخن جا داشت که بايد نظام ديگري حاکم شود، اما نظام امامت بطور رسمي جز در عصر پيغمبر (ص) و در مدت خلافت رسمي امير المؤمنين و حضرت مجتبي (ع) استقرار نيافت و آن هم چنانکه زماناً محدود بود، مکاناً نيز محدود بود و وضع و شرايط چنان اقتضا کرد که مداخله در امور عامه براي ائمه: امکان پذير نشد و آنان در اجراي وظايف و تکاليفي که داشتند، نقش فعال و مؤثر ديگري را انجام دادند و معنويت و حقيقت اسلام را حفظ کردند، تا به عصر غيبت و دوراني که تا هر زمان و هر چه امتداد يابد در آن نظام امامت ادامه خواهد يافت، منتهي شد.

بنا بر اين رهبري اين دوازده نفر، متضمن محدوديت نظام امامت نيست و اوضاعي که پيش آمد تا منتهي به عصر غيبت شد، محدود نبودن اين نظام را تأييد و تثبيت کرد. و همچنين با علم خدا به پيش آمدها و حوادث آينده، و امتحاناتي که جلو مي آيد و کلاسهائي که جامعه بشري تا ظهور کامل عدل الهي و حکومت نهائي و جهاني حضرت مهدي (ع) بايد ببيند، و تعيين برنامه غيبت و خبر پيغمبر و ائمه: از آن، اين تعيين و انحصار در دوازده نفر هرگز دليل موقت بودن اين نظام نيست، بلکه شاهد استمرار آن است و کاملاً موقت نبودن آن قابل درک و توجيه است; و خود اين برنامه اي که پيش آمد که منتهي به عصر غيبت شد اين ايراد را که: «با نامحدود بودن نظام امامت، محدود بودن آن در چند نسل چگونه قابل توجيه است» رد کرد و معلوم شد که خدا و رسول با علم به آينده و جرياني که پيش مي آيد، برنامه امامت را داده اند و مي دانسته اند که با همين برنامه، انقطاع و فترتي در نظام امامت پيدا نخواهد شد.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،پرسش و پاسخ, امامت،شرح امامت،مفهوم امامت،تفسیر امامت،شرح و تفسیر امامت،آيا منحصر بودن عدد به دوازده نفر، مؤيد اين نيست که نظام امامت دوره اش محدود و مقدمه انتقال به دوره ديگر است؟،دوازده نفر،دوازده،منحصر به دوازده،منحصر،محدود و مقدمه،انتقال به دوره دیگر، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 22 شهريور 1394
آيا غير از علي نام و نسب ساير ائمه اثني عشر اعلام و معرفي شده اند؟

http://bayanbox.ir/view/5731947603409808349/ali31.jpg

آيا غير از علي نام و نسب ساير ائمه اثني عشر اعلام و معرفي شده اند؟

 

همه به اسم و شخص معرفي شده اند، هم در روايات و احاديثي که نام و نشانيهاي همه را فرموده اند و هم در رواياتي که بالخصوص به امامت بعضي از آنها مثل حضرت امام حسن و امام حسين (ع) تصريح شده است و هم به وسيله تعريف و تنصيص امام قبل بر امام بعد، بطوري که اين روايات بسيار، با توجه به رواياتي که دلالت بر عدد ائمه: دارد، جاي هيچگونه شک و ترديدي را در اينکه اين دوازده نفر منصوص و تعيين شده اند، باقي نمي گذارد و هيچ کس براي آن احاديث که فقط دلالت بر عدد دارد، تفسير و توجيه صحيحي غير از اين احاديثي که آنها را به شخص و اسم مي شناسانند، نخواهد يافت.

لذا جمعي از علماي معروف اهل سنت نيز امامت اين دوازده نفر را قبول کرده و به آن معترف شده اند، چون ديده اند نه مي توانند اين احاديث را رد کنند زيرا رد آنها رد قول پيغمبر است، و نه مي توانند به غير از ائمه اثني عشر که شيعه به امامت آنها معتقدند، به افراد ديگر تطبيق و تفسير نمايند.

براي نمونه به يک حديث از احاديثي که يکي از حفّاظ و علماي نامدار اهل سنت در اربعين خود، از حضرت رسول (ص) روايت کرده و متضمن نام تمام ائمه اثني عشر: از امير المؤمنين علي تا حضرت مهدي (ع) است، اشاره مي شود. علاقمندان مي توانند متن حديث را در نسخه خطي معتبر اين کتاب که موجود است، و در کتابهائي که از آن نقل کرده اند، مثل «کشف الاستار» محدث نوري و «منتخب الاثر»، تأليف نويسنده اين رساله، و مقدمه «مقتضب الاثر» به قلم اينجانب رجوع فرمايند.

روايت کننده اين حديث، علامه و حافظ اهل سنت، «ابو الفتح محمد بن احمد بن ابو الفوارس» متولد شوال 338 و متوفاي ذي القعده 412 مي باشد، وي به حفظ و امانت مشهور و به صلاح توصيف و توثيق شده و در طلب حديث مسافرتها کرده و نزد شيوخ بسيار تلمّذ نموده و شاگردان بسيار داشته و کتابها و آثار متعدد از خود به يادگار گذارده، و در «جامع رصافه» مجلس درس و املاي حديث داشته است. [1]  و از جمله کتابهاي او، کتاب اربعيني است در فضايل امير المؤمنين (ع) که در مقدمه آن در تأييد عقيده شافعي که مراد از «اربعين حديث» در حديث مشهور: «من حفظ من امتي أربعين حديثاً...»، چهل حديث در فضائل امير المؤمنين (ع) است، خواب عجيبي از احمد بن حنبل، (امام حنابله) نقل کرده است.

اين شخصيت نامدار (حافظ ابن ابي الفوارس) چهارمين حديثي را که در اين کتاب اربعين باسند از شيوخ خود روايت کرده است حديثي است که متضمن اسامي ائمه اثني عشر از علي (ع) تا حضرت مهدي ـ روحي فداه ـ است.

بعضي ديگر از اهل سنت نيز مثل قندوزي و خوارزمي روايات ديگر در رابطه با همين موضوع روايت کرده اند.

 

پي نوشته ها :

[1]  ترجمه اين دانشمند در تاريخ بغداد مذکور است.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،پرسش و پاسخ, امامت،امام علی (ع)،اعلام و معرفی،نسب،علی،امام،ائمه معصومین،آيا غير از علي نام و نسب ساير ائمه اثني عشر اعلام و معرفي شده اند؟ ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 22 شهريور 1394
چه کس و چند نفر را پيغمبر بر حسب مأموريت الهي به امامت منصوب فرمود؟

http://mehrabnews.ir/uploads/13521_140.jpg

چه کس و چند نفر را پيغمبر بر حسب مأموريت الهي به امامت منصوب فرمود؟

 

با علم به اينکه پيغمبر اکرم (ص) وصي و خليفه و امام و وليّ امر بعد از خود را معين فرموده است تا تحت رهبري او، انقلاب و رسالت اسلام امتداد يابد، و با توجه به اينکه براي احدي دعواي تعيين و نصب الهي به خلافت، غير از امير المؤمنين و ساير ائمه عترت و اهل بيت رسالت: نشده است، ثابت مي شود که خليفه و جانشين و رهبر انقلاب اسلام و معلم اول و اول معلم و استاد يگانه اين مکتب بعد از حضرت رسول اعظم (ص) علي، و پس از آن ساير ائمه: مي باشند.

آيات کثيره قرآن مجيد که بر ولايت و فضائل علي (ع) تفسير شده و احاديث و نصوص متواتر مثل حديث غدير، و احاديث ثقلين، و احاديث امان و احاديث سفينه، و يوم الدار و صدها و بلکه هزارها حديث معتبر ديگر، بر اين مطلب صراحت دارند، که هر کس بخواهد در حدودي بر کثرت اين احاديث و استحکام ارکان نظام امامت، چنانکه شيعه معتقد است، مطلع شود، مي تواند به کتابهائي مثل دوره «عبقات» و «الغدير» و «دلائل الصدق» و «احقاق الحق» و «بحار الانوار» مراجعه نمايد.

و اما اينکه چند نفر به امامت منصوب و معرفي شده اند، علاوه بر آنکه در طي همان احاديث بسياري که ارتباط با خلافت و امامت علي (ع) وارد است، اين موضوع، يعني عدد ائمه: مطرح و منصوص است. بالخصوص روايات بسيار از حضرت پيغمبر (ص) بر عدد آنها دلالت دارد، که براي اينکه کثرت احاديث از طريق اهل سنت معلوم شود کافي است بگوئيم تنها در «مسند احمد» سي و چهار حديث از جابر بن سمره و در «صحيح مسلم» هشت حديث روايت شده است، که با کمال صراحت دلالت دارند بر اينکه عدد ائمه و خلفاي پيغمبر (ص) دوازده نفر است [1]  بنا بر اين، شخص مومن به پيغمبر (ص) نمي تواند عدد ائمه و خلفا را بيشتر يا کمتر از اين بگويد و اينجا است که برادران اهل سنت اگر منصفانه بينديشند، راهي جز قبول مذهب شيعه که موافق اين احاديث است، و اين احاديث جز بر آن قابل انطباق نيست، نخواهند يافت.

 

پي نوشته ها :

[1]  بعضي از علماي اهل سنت پيرامون اين احاديث بخصوص کتاب نوشته اند، مثل محمد معين سندي که کتابي دارد به نام: «مواهب سيّد البشر في الائمة الاثني عشر».



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،پرسش و پاسخ, امامت،پیامبر،پیغمبر،ولایت،خلافت،فرمان خدا،پیامبر و فرمان خدا،تعیین ولایت از سوی پیامبر،ماموریت الهی،الهی،منصوب شدن به امامت،منصوب شدن، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
آيا پيغمبر به فرمان خدا کسي را به مقام ولايت و رهبري نظام، و امامت و خلافت بعد از خودش، تعيين فرمود؟

http://www.jonbeshnet.ir/sites/default/files/media/image/130_15954.jpg

آيا پيغمبر به فرمان خدا کسي را به مقام ولايت و رهبري نظام، و امامت و خلافت بعد از خودش، تعيين فرمود؟

 

تمام اين چند پرسش و پاسخي که به آنها داده شده بر اساس نصب و تعيين پيغمبر است، که با آن نظام امامت به امّت اعلام شده است. بديهي است علاوه بر دلائل بسياري که در لزوم اين نصب و تعيين است، که مثل علاّمه حلّي، آن دلائل را در «الفين» به دو هزار دليل رسانده است، کمال دين اسلام و تمام بودن آن اقتضا دارد که چنين نقص بزرگ و حساسي در آن نباشد و ممکن نيست ديني که تمام مسائل مورد نياز بشر، حتي امور بسيار جزئي را شامل است و از بيان آن کوتاهي نکرده است، در چنين مسأله مهمي که کمال دخالت را در جلو رفتن و گسترش و تداوم انقلاب اسلام دارد، سکوت کرده و با بي اعتنائي از آن بگذرد.

لذا به شهادت تواريخ معتبر و احاديث متواتر، از آغاز بعثت پيغمبر (ص) اين موضوع مطرح شد و مکرر پيغمبر فرمان خدا را در اين مورد به مردم رسانيد و خلافت و وصايت و ولايت علي (ع) را، در ضمن بيانات مکرر و در مناسبات بسيار ابلاغ کرد، و بالاخره هم در حجة الوداع، براي اينکه مطلب کاملاً مستحکم بماند، و کسي نتواند بگويد: «پيغمبر در پايان عمرش در اين امر تأکيد نداشت، و گرنه مناسب بود ابلاغ و اعلانهاي سابق را تأييد و در محضر خاص و عام و مجلس رسمي آن را تجديد فرمايد»، براي اين و براي جهات ديگر که عمده نزول آيه: (ياأيها الرسول بلّغ ما اُنزل اليک من ربک وان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله يعصمک من الناس) [1]  «اي رسول آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر چنين نکني رسالت او را تبليغ نکرده اي، و خداوند تو را از مردم محفوظ مي دارد». و امتثال فرمان بسيار بسيار مؤکدي است که در اين آيه است، در غدير خم در حضور جماعتي که بر حسب بعضي تواريخ از نود هزار نفر کمتر نبودند، فرمان خدا را ابلاغ، وعلي (ع) را به خلافت بلا فصل خود برگزيد، چنانکه امامت ساير امامان را نيز اعلام فرمود، و در مرض موت هم بر حسب معتبرترين راويان اهل سنت، مثل «صحيح بخاري» در موارد متعدد در مقام برآمد که آن را در اين موقع مناسب نيز کتباً و به صورت يک وصيت تاريخي به امّت ابلاغ کند که با مخالفت عمر و گروه او و بي ادبي و جسارتشان به مقام والاي نبوّت روبرو شد، و بالاخره به جاي اينکه در اين موقع اين فرمان شکوهمند و پر محتوي را بپذيرند، و از اينکه پيغمبر آخرين وصيت خود را کتباً بفرمايد استقبال کنند، مانع شدند و پيامبر خدا را آزرده خاطر ساختند اين بود که بر حسب روايات اهل سنّت، ابن عباس، که او را حبر امّت مي ناميدند، هر وقت به ياد آن روز مي افتاد بشدت مي گريست و مي گفت: «مصيبت، تمام مصيبت، آن روز بود که نگذاردند پيغمبر وصيت نمايد».

يکي از مسائلي که پيرامون آن بحث و بررسي بسيار شده و حق در آن ظاهر و آشکار است، همين مسأله است، که بر شمردن کتابهائي که در اين موضوع از قرنهاي اول تا حال نوشته شده، کار دشواري است، کتابهائي که برخي از آنها از ده جلد و بيست جلد و سي جلد هم متجاوز است.

 

پي نوشته ها :

[1]  سوره مائده، آيه67.



:: برچسب‌ها: ظهور،مهدویت،منجی،آخرالزمان،منتظران مهدی،مهدی موعو،نور تولی،پرسش و پاسخ, امامت،پیامبر،پیغمبر،ولایت،خلافت،فرمان خدا،پیامبر و فرمان خدا،تعیین ولایت از سوی پیامبر، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394