حضور بهائيت در انجمنهاي‌ ماسوني‌ و شبه‌ ماسوني‌

حضور بهائيت در انجمنهاي‌ ماسوني‌ و شبه‌ ماسوني‌

حضور تعدادي‌ از بابيان‌ در انجمنهاي‌ مخفي‌ در کنار چهره‌هاي‌ شاخص‌ فراماسونري‌ و عضويت‌ تعدادي‌ از آنها در فراموشخانه‌ ملکم‌ و لژ بيداري‌ در دوره‌ قاجار و در آستانه‌ مشروطه، حکايت‌ از همنوايي‌ اين‌ دو  جريان‌ با هم دارد.
 


‌‌با دستگيري‌ و اعدام‌ باب‌ و وقوع‌ حوادث‌ خونين‌ در ايران‌ (در خلال‌ سالهاي‌ 1264 و 1265ق) نظير ترور آيت‌ الله‌ شهيد ثالث‌ و آشوب‌ در نقاط‌ مختلف‌ ايران‌ (مازندران، زنجان‌ و نيريز) مقارن‌ با سالهاي‌ نخست‌ سلطنت‌ ناصرالدين‌شاه، اوضاع‌ کشور بسيار آشفته‌ شد و حمايت‌ پنهان‌ و آشکار بيگانگان‌ از عناصر شورشي، بر پيچيدگي‌ اوضاع ‌افزود. اما اقدامات‌ قاطع‌ اميرکبير در سرکوب‌ غائله، عرصه‌ را بر آنها تنگ‌ کرد و توانست‌ موج‌ ناآرامي‌هاي‌ ناشي‌ از شورش‌ مسلحانه‌ بابيان‌ را مهار کند. اتباع‌ باب‌ که‌ بعد از اعدام‌ او بر سر جانشيني‌ دچار درگيريهايي‌ شده‌ بودند در 1268ق‌ ناصرالدين‌شاه‌ را با هماهنگي‌ برخي‌ از سران‌ حکومت‌ نظير ميرزا آقاخان‌ نوري‌ ترور کردند که‌ البته‌ به‌ جايي‌ نرسيد و توطئه‌گران‌ (از جمله‌ حسينعلي‌ بهاء) دستگير شدند. حمايت‌ جدي‌ سفارت‌ روسيه‌ و شخص‌ سفير، پرنس‌ دالگوروکي، از بهاء باعث‌ شد که‌ او همچون‌ يک‌ تحت‌ الحمايه‌ روس‌ از زندان‌ و اعدام‌ نجات‌ يافته‌ و در 1269 تحت‌الحفظ‌ به‌ بغداد منتقل‌ شود. بهاء با همکاري‌ برادرش‌ (يحيي‌ صبح‌ازل) که‌ او نيز خود را به‌ بغداد رسانده‌ بود موفق‌ شد بابيان‌ را گرد خود جمع‌ کند و به‌ فعاليتهاي‌سوء خويش‌ ادامه‌ دهد. در فاصله‌ 1270ــ1280ق‌ اتفاقات‌ مهمي‌ در ايران‌ رخ‌ داد که‌ از جمله‌ آنها مي‌توان‌ به‌ واقعه‌ تجزيه‌ هرات‌ و‌ افغانستان‌ از ايران، تأسيس‌ فراموشخانه‌ فراماسونري‌ ملکم‌ خان‌ و انحلال‌ آن، ورود مانکجي‌ ليمجي‌ هاتريا (رئيس‌ سازمان‌ اطلاعاتي‌ انگليس‌ در ايران) به‌ کشورمان‌ در 1270ق‌ و ملاقاتش‌ در 1280ق‌ با حسينعلي‌ بهاء در بغداد اشاره‌ کرد. ‌

با سرخوردگي‌ بابيان‌ از عدم‌ موفقيت‌ در سرنگوني‌ قاجاريه‌ و آشنايي‌ آنها با افکار و تحرکات‌ اعضاي‌ محفل‌ فرهنگي‌ مانکجي‌ نظير شاهزاده‌ جلال‌الدين‌ ميرزا، آخوندزاده، ميرزا ملکم‌خان، ميرزا حسين‌خان‌ سپهسالار و...، تغييراتي‌ در روش‌ فکري‌ ايشان‌ به‌ وجود آمد و آنها با افکار ماسوني‌ و ليبرالي‌ آشنا شدند. بابيان‌ در ادرنه‌ با افکار آخوندزاده‌ (يعني همان‌ بالگونيک‌ فتحعلي‌ آخوندوف: دستيار نايب‌ السلطنه‌ روسيه‌ در قفقاز اشغالي، و يکي‌ از مروجين‌ فراماسونري‌ در ايران) آشنا شدند. آنان‌ با ديدن‌ مکاتيب‌ جلال‌الدوله‌ و کمال‌الدوله‌ اثر آخوندوف‌ پي‌ بردند غير از دعاوي‌ باب، حرفهاي‌ ديگري‌ نيز از جمله‌ افکار ضدديني‌ آخوندوف‌ و ملکم‌ وجود دارد که‌ در ايران‌ رواج‌ يافته‌ است. نفوذ سپهسالار و ملکم‌ در حلقه‌ اطرافيان‌ ناصرالدين‌شاه‌ به‌ آنان‌ آموخت‌ که‌ اگر راه‌ شورش‌ مسلحانه‌ مسدود است، از راه‌ ديگر هم‌ مي‌توان‌ به‌ مقصود رسيد. ‌

آنان‌ با تدوين‌ کتاب‌ «تاريخ‌ جديد» که‌ صورت‌ اصلاح‌ شده‌ «تاريخ‌ قديم» بابيان‌ بود واژه‌هاي‌ تند بر ضد شاه‌ قاجار و برخي‌ عوامل‌ حکومت‌ را حذف‌ يا تعديل‌ کردند و در عوض، همصدا با امثال‌ آخوندوف، حملات‌ پيشين‌ خود به‌ روحانيت‌ را شدت‌ بخشيدند. آنها با استفاده‌ از روش‌ ملکم‌ و آخوندزاده، دست‌ به‌ تأليف‌ رساله‌هاي‌ جديدي‌ مانند مقاله‌ سياح‌ يا رسالات‌ ديگري‌ به‌ تقليد از روش‌ رساله‌ «شيخ‌ و رفيق» زدند. ملکم‌خان‌ مؤ‌سس‌ فراموشخانه‌ در ايران‌ با حسينعلي‌ بهاء ارتباطاتي‌ داشت. بر طبق‌ گزارش‌ رکن‌الدوله‌ به‌ امين‌السلطان‌ در 1308ق، ملکم‌ در عکا با بهاء ديدار و مذاکره‌ داشته‌ است.1 عباس‌ افندي‌ نيز بعدها طي‌ نوشته‌اي‌ تلويحاً‌ از زحمات‌ ملکم‌ تقدير و از اينکه‌ دوستانش‌ حق‌ او را پاس‌ نداشتند اظهار تأسف‌ مي‌کند.2

ارتباط‌ بهاء با مانکجي، که‌ يکي‌ از مهمترين‌ پلهاي‌ ارتباط‌ بين‌ بهائيان‌ با فراماسونها و دولت‌ بريتانيا بود، بسيار مهم‌ است. جايگاه‌ سياسي‌ / اطلاعاتي‌ مانکجي‌ در تحولات‌ ايران، عضويتش‌ در لژهاي‌ ماسوني‌ هندوستان‌ و راه‌اندازي‌ فراموشخانه‌ توسط‌ و به‌ تشويق‌ اعضاي‌ محفل‌ او در ايران‌ و حضور برخي‌ از بابيان‌ در اين‌ سازمان‌ مخفي‌ و فوق‌ سري‌ جاسوسي، حکايت‌ از تجمع‌ همه‌ براندازان‌ فعال، در تشکيلاتي‌ مخفي‌ مي‌کرد که‌ مبارزه‌ با اديان‌ وحياني‌ و نفوذ در شئون‌ سياسي‌ و فرهنگي‌ و اقتصادي‌ ملتهاي‌ مسلمان‌ را با ادبياتي‌ جديد و نوين‌ مبتني‌ بر اومانيسم، وحدت‌ عالم‌ انساني، حکومت‌ واحده‌ بشري‌ و... تعقيب‌ مي‌کردند. نقش‌ مانکجي‌ در تدوين‌ تاريخ‌ باب‌ و بهاء و اشتغال‌ بهائيان‌ در تجارتخانه‌ او، ارتباط‌ سران‌ بهائيت‌ را با مانکجي، چهره‌ شاخص‌ فراماسونري‌ در ايران، ثابت‌ مي‌کند. (ايام: بحث راجع‌ به‌ مانکجي‌ و روابط‌ او با بهائيان، قبلا‌ در مقاله‌اي‌ جداگانه‌ گذشت). ‌

حضور تعدادي‌ از بابيان‌ در انجمنهاي‌ مخفي‌ در کنار چهره‌هاي‌ شاخص‌ فراماسونري‌ و عضويت‌ تعدادي‌ از آنها در فراموشخانه‌ ملکم‌ و لژ بيداري‌ در دوره‌ قاجار و در آستانه‌ مشروطه، حکايت‌ از همنوايي‌ اين‌ دو جريان‌ با هم‌ دارد. حبيب‌ ثابت‌ از چهره‌هاي‌ مطرح‌ بهائيت، در کتابچه‌اي‌ تحت‌ عنوان‌ سجن‌ اعظم‌ سخني‌ دارد که‌ درخور تعمق‌ و پيگيري‌ است. او مدعي‌ است‌ که‌ اکثريت‌ اعضاي‌ انجمني‌ که‌ قبل‌ از طلوع‌ آفتاب‌ در دوره‌ مشروطه‌ تشکيل‌ مي‌شد از بابيها تشکيل‌ مي‌شدند.3 احتمالاً‌ منظور او انجمن‌ بين‌الطلوعين‌ است‌ که‌ افرادي‌ نظير ابراهيم‌ حکيمي، ملک‌المتکلمين، سيد جمال‌ واعظ، اردشيرجي‌ و... عضو آن‌ بودند. ‌

‌‌حضور جدي‌ بابيان‌ در لژهاي‌ ماسوني‌ و انجمنهاي‌ مخفي‌ شبه‌ماسوني‌ حکايت‌ از ارتباط‌ عميق‌ شاخه‌ ازلي‌ بابيت‌ با فراماسونري‌ دارد. حضور افرادي‌ نظير يحيي‌ دولت‌آبادي، علي‌محمد دولت‌آبادي، سيد جمال‌ واعظ‌اصفهاني، ملک‌المتکلمين‌ و... در لژ بيداري‌ مؤ‌يد اين‌ نظر است. يکي‌ ديگر از بهائياني‌ که‌ عضو فراماسونري‌ و داراي‌ درجه‌ 33 فراماسونري‌ بود، عليقلي‌خان‌ نبيل‌الدوله‌ بود که‌ در لژهاي‌ آمريکا عضويت‌ داشت. وي‌ جايگاهي‌ ويژه‌ در نزد بهائيان‌ داشت‌ و مدتي‌ در سفارت‌ ايران‌ در واشنگتن‌ مشغول‌ کار بود. تعلق‌خاطر سران‌ بهائيت‌ به‌ فراماسونري، با سفرهاي‌ عباس‌ افندي‌ به‌ اروپا و آمريکا جلوه‌ آشکارتري‌ به‌ خود گرفت. حضور رهبر بهائيان‌ (سر عباس‌ افندي) در لژهاي‌ ماسوني‌ آمريکا و ايراد سخنراني‌ در لژهاي‌ ماسوني‌ و انجمنهاي‌ شبه‌ماسوني‌ تئوسوفي4، گواهي‌ ديگر بر وجوه‌ و اهداف‌ مشترک‌ اين‌ دو فرقه‌ است. اين‌ امر در عملکرد ساير بهائيان‌ نيز مشاهده‌ مي‌شود، که‌ ذيلاً‌ به‌ اختصار به‌ مواردي‌ از آن‌ اشاره‌ مي‌کنيم: ‌

ابوالفضل‌ گلپايگاني، از ياران‌ عباس‌ افندي‌ و از نويسندگان‌ بهائي، در سفر به‌ آمريکا در مجامع‌ فراماسونري‌ حاضر شد و به‌ ايراد سخنراني‌ پرداخت.5 ميرزا محمدرضا شيرازي‌ معروف‌ به‌ پروفسور شيرازي، عضو انجمن‌ تئوسوفي‌ هندوستان، در 1914 با عباس‌ افندي‌ در فلسطين‌ ملاقات‌ کرد و شرح‌ ملاقات‌ و گفنگويش‌ را در بازگشت‌ براي‌ اعضاي‌ انجمن‌ تشريح‌ کرد.6 روحيه‌ ماکسول‌ (بيوه‌ شوقي‌ افندي‌ سومين‌ رهبر بهائيان) در سفر به‌ برزيل‌ از سوي‌ جمعيتهاي‌ وابسته‌ به‌ فراماسونري‌ لاينز، روتاري‌ و تسليح‌ اخلاقي‌ مورد استقبال‌ واقع‌ شد7 و با اعضاي‌ روتاري‌ و لاينز ملاقات‌ نمود.8 ‌

‌‌علي‌اکبر فروتن‌ (از سران‌ شاخص‌ و فعال‌ بهائيت) به‌ عنوان‌ نماينده‌ بيت‌العدل‌ در سفر به‌ هنگ‌کنگ‌ در کلوپ‌ روتاري‌ حاضر و سخنراني‌ کرد.9 اولينگا از ديگر سران‌ بهائيت‌ در سفر به‌ جامائيکا در باشگاه‌ لاينز سخن‌ گفت.10 بهائيان‌ مي‌کوشيدند اعضاي‌ فراماسونري‌ و تئوسوفي‌ را به‌ بهائيت‌ جذب‌ کنند، از جمله‌ «هارلان‌ اوبر» موفق‌ شد دکتر هرمان‌ گروسمن‌ عضو مجمع‌ تئوسوني‌ را به‌ عضويت‌ بهائيت‌ درآورد.11 بهائيان‌ شهر سااورک‌ برزيل‌ نيز آثار بهائي‌ را در کلوپهاي‌ روتاري‌ و لاينز پخش‌ مي‌کردند.12 در سفر جمعي‌ از بهائيان‌ به‌ آفريقا، آنان‌ در کلوپ‌ روتاري‌ شهر آروشا حضور يافته‌ و با اعضاء [درباره‌ بهائيت] صحبت‌ کردند.13 در 1332 بهائيان‌ جشن‌ صد سالگي‌ فرقه‌ خود را در اقدامي‌ معنادار در سالن‌ بزرگ‌ لژ فراماسونري‌ آمريکا به‌ نام‌ «معبد مدينه» برگزار کردند.14 مجله‌ روتاري‌ اسرائيل‌ به‌ مناسبت‌ صدمين‌ سال‌ تأسيس‌ خود پشت‌ جلد مجله، عکس‌ حسينعلي‌ نوري‌ را چاپ‌ کرد و قسمتي‌ از آثار او را نيز در مجله‌ درج‌ نمود.15‌

‌‌در سالهاي‌ نهضت‌ ملي‌ شدن‌ نفت، شاهد تشکيل‌ لژ همايون‌ در ايران‌ هستيم‌ که‌ يکي‌ از کارکردهاي‌ اصلي‌ آن‌ مقابله‌ با نهضت‌ ضد استعماري‌ نفت، و جاسوسي‌ براي‌ انگليس‌ بود. يکي‌ از اعضاي‌ اين‌ لژ دکتر ذبيح‌ قربان‌ از اعضاي‌ فرقه‌ بهائيت‌ بود که‌ نفوذ فراواني‌ در شيراز داشت. او رئيس‌ دانشکده‌ پزشکي‌ دانشگاه‌ شيراز و عضو مؤ‌سس‌ لژ ديگري‌ به‌ نام‌ حافظ‌ نيز بود.16 قربان‌ در رژيم‌ پهلوي، تا رياست‌ دانشگاه‌ شيراز نيز بالارفت. او داراي‌ پنجاه‌ سمت‌ رسمي‌ و غيررسمي‌ در کشور بود. وابستگي‌ وي‌ به‌ بريتانيا به‌ قدري‌ آشکار بود که‌ مردم‌ شيراز هنگامي‌ که‌ کنسولگري‌ انگليس‌ در شيراز مدتي‌ تعطيل‌ شد مي‌گفتند: احمق‌ آن‌ کس‌ است‌ که‌ با بودن‌ قربان‌ از تعطيل‌ کنسولخانه‌ خوشحال‌ شود!17 ذبيح‌ قربان‌ با همکاري‌ مستر شارپ‌ انگليسي‌ (کشيش‌ کليساي‌ شمعون‌ غيور شيراز) آرم‌ دانشگاه‌ شيراز را با استفاده‌ از علائم‌ مسيحيت‌ صهيونيستي‌ (سپر عيسويان‌ در جنگهاي‌ صليبي‌ عليه‌ مسلمانان) سفارش‌ داد که‌ استاد محيط‌ طباطبايي‌ از آن‌ پرده‌ برداشت.

18‌
‌‌اميرعباس‌ هويدا، بهائي‌ ديگري‌ است‌ که‌ به‌ عضويت‌ لژهاي‌ ماسوني‌ درآمد و بيش‌ از 13 سال‌ نخست‌وزيري‌ رژيم‌ پهلوي‌ را عهده‌دار بود. جد و پدرش‌ از بهائيان‌ مشهور بودند (جدش‌ محرم‌ راز بهاء و عباس‌ افندي‌ بود). هويدا نيز در لژ فروغي‌ عضويت‌ داشت.19 در دوره‌ نخست‌وزيري‌ او بهائيت‌ توانست‌ ارکان‌ دولت‌ و نظام‌ را درچنگ‌ خود گيرد و عضو لژ بزرگ‌ ايران‌ و موقعيت‌ خود را تقويت‌ کند. منصور روحاني، عضو کابينه‌ هويدا، و وزير آب‌ و برق‌ و کشاورزي‌ و منابع‌ طبيعي، ديگر بهائي‌ ماسن‌ آن‌ روزگار بود. او عضو لژهاي‌ مولوي، سعدي‌ و مشعل‌ بود و در کلوپ‌ روتاري‌ نيز عضويت‌ داشت.20 همچنين، داراي‌ رابطه‌ نامشروع‌ با وقيحترين‌ خواننده‌ زن‌ عصر پهلوي‌ (عهديه) بود، که‌ از بازگوکردن‌ اسناد تکان‌ دهنده‌ آن‌ شرم‌ داريم. منوچهر تسليمي،‌ ديگر بهائي‌ فراماسون‌ و عضو لژ ابن‌سينا بود که‌ در آن‌ لژ به‌ مقام‌ سرپرست‌ اول‌ و قائم‌مقام‌ استاد اعظم‌ رسيد. وي،‌که در 1339 دبير لژ مولوي‌ نيز شد، در کابينه‌ هويدا عهده‌دار وزارت‌ بازرگاني‌ و اطلاعات‌ بود. عباس‌ آرام‌ وزير خارجه‌ کابينه، ديگر بهائي‌ فراماسون‌ دستگاه‌ پهلوي‌ بود که‌ در لژ ستاره‌ سحر عضويت‌ داشت.21 اين‌ موارد، شمه‌اي‌ از ارتباط‌ بهائيت‌ و فراماسونري‌ در ايران بود که‌‌ به‌ آن‌ پرداختيم. ‌

ارتباط‌ سران‌ بهائيت‌ با فراماسونري‌ در جهان، موضوعي‌ است‌ که‌ تحقيق‌ و تعمق‌ بيشتري‌ مي‌طلبد. فراماسونري‌ و بهائيت‌ در ايران‌ و جهان‌ اسلام، داراي‌ اهداف‌ مشترک‌ بوده‌ و از منشاء مشترکي‌ نيز حمايت‌ مي‌شوند. خاستگاه‌ اصلي‌ فراماسونري، انديشه‌هاي‌ (در گوهر) صهيونيستي‌ و آرمان‌هاي‌ صليب‌ ــ صهيون‌ و به‌ اصطلاح‌ رايج: مسيحيت‌ صهيونيستي‌ است. از سوي‌ ديگر، پيوند عميق‌ سران‌ بهائيت‌ با صهيونيسم‌ و خدمات‌ آنان‌ به‌ مسيحيت‌ صهيونيستي، باعث‌ نزديکي‌ اين‌ دو جريان‌ به‌ يکديگر شده‌ است. استعمار مي‌کوشد از اين‌ دو، به‌ مثابه‌ ابزاري‌ جهت‌ شکستن‌ اقتدار و صلابت‌ فرهنگي‌ جهان‌ اسلام، و نفوذ در ارکان‌ حکومتهاي‌ سرزمينهاي‌ اسلامي، سود جويد ــ واقعيت‌ تلخي‌ که‌، مقابله با آن، هوشياري‌ نخبگان‌ سياسي‌ و فرهنگي‌ جهان‌ اسلام‌ را طلب‌ مي‌کند. ‌



پي‌نوشت‌ها:

 1. ابراهيم‌ صفايي، پنجاه‌ نامه‌ تاريخي، دوران‌ قاجاريه، ص‌ 121 2. مائده‌هاي‌ آسماني، 9/144 3. اسناد مؤ‌سسه‌ مطالعات‌ تاريخ‌ معاصر ايران، اسناد حبيب‌ ثابت 4. آهنگ‌ بديع، سال‌ سوم، ش‌ 15 و 16، ص‌ 16 5. آهنگ‌ بديع، سال‌ هشتم، ش‌ 6 و 7، ص‌ 128 6. آهنگ‌ بديع، س‌ 21، ش‌ 7 و 8، ص‌ 208 7. اخبار امري، سال‌ 1347، ش‌ 3، صص‌ 186-187 8. اخبار امري، سال‌ 1347، ش‌ 6 و 7، ص‌ 447 9. اخبار امري، سال‌ 1356، ش‌ 2، ص‌ 77 10. اخبار امري، سال‌ 1349، ش‌ 12، صص‌ 332-333 11. آهنگ‌ بديع، سال‌ 18(1342)، ش‌ 1، ص‌ 27 12. اخبار امري، سال‌ 1347، ش‌ 6 و 7، ص‌ 457 13. اخبار امري، سال‌ 1353، ش‌ 6، صص‌ 176-177 14. آهنگ‌ بديع، سال‌ هشتم‌ (1332)، ش‌ 6 و 7، ص‌ 114 15. اخبار امري، سال‌ 1351، ش‌ 1 16. رائين. فراموشخانه‌ و فراماسونري‌ در ايران، ج‌ 3، ص‌ 380 17. همان، ص‌ 385 18. همان، ص‌ 385 19. رائين، همان، ص‌ 680 20. همان، ص‌ 375 و اسناد مؤ‌سسه‌ مطالعات‌ تاريخ‌ معاصر ايران 21. رائين، ج‌ 3، ص‌ 527.

نشريه ياد ايام 29



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , شیطان پرستی , شیطان , فراماسونری , شیطان پرستی نوین , شیطان پرستی دینی،انجمنهای ماسونی،شبه ماسونی،حضور بهائيت در انجمنهاي‌ ماسوني‌ و شبه‌ ماسوني‌،بهاییت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 3 مهر 1394
فرقه شیطان پرستی(بخش سوم)

http://2.bp.blogspot.com/_8Z-28Qx4cho/S7I07M5VveI/AAAAAAAAATY/2rcgNBrWxqA/s1600/rockrevolutionlogo.jpg

فرقه شيطان‌پرستي

:: قسمت سوم ::

روانشناسان مي‌گويند: با سه بار گوش دادن به موسيقي راك، تبديل به يك خشونت طلب مي‌شويد. گالت يكي از ستارگان موسيقي شيطاني مي‌گويد: جلال و ستايش تا ابد براي توست شيطان، لذا روح من، روزي در زير درخت نيك و بد آرام مي‌گيرد. چندين جوان پس از شوي مذكور خودكشي كردند. در بين تمام گروه‌هاي راك، گروه بوسه، ملقب به «لژيونر شيطان» است كه اين لقب به واسطه وحشي‌گري اين گروه، از طرف گروه‌هاي شيطان‌پرستان ديگر به آن‌ها نسبت داده شده است.

 

«نقد و بررسي» بررسي علل گرايش به شيطان‌پرستي

مباني واصول: ظاهرا پرستش شيطان را مي‌توان در موضوعات زير بررسي كرد:

1- ترس از شيطان و ايمان به رحمانيت خدا

2- نياز به كسي كه بتوان در مواقع نياز به او تكيه كرد

3- از بين رفتن جايگاه و قداست دين

4- تنوع طلبي

5- جذابيت اين مذهب

امور ناشناخته‌اي همچون طوفان، جنگ، زلزله، كسوف، خسوف، بيماري، مرگ، قحطي و ... از طرفي انسان همواره احساس نياز به قدرتي قابل تكيه كردن مي‌كند. قدرتي ماوراي قدرتهاي ديگر، و چه بسا قدرتي مخوف‌تر از قدرتهاي ديگر. از اين رو به سحر و جادو به خصوص جادوي سياه و گرايش به شيطان و پرستش او به عنوان عظيم‌ترين قدرت شر در جهان مي‌پردازد و هر گاه حادثه‌اي ناگوار در راه راست مي‌پندارد و شياطين غضبناك هستند و عن‌قريب است كه انسانها را قتل عام كنند و در نتيجه پيش‌دستي كرده و براي شيطان قرباني مي‌كنند تا آرامش يابد. گرايش به شيطان در ابتدا به دليل جهل بشر و مرموز بودن جهان و عدم تسلط او نيروهاي طبيعي و در نتيجه ترس او بيشتر از عوامل طبيعي بوده. در كتاب شيطان‌پرستي كلمات عبري يافت مي‌شود. گفته شده پرستندگان شيطان به او روي آوردند چون اعتقاد داشتند خدا به نژاد اينان خيانت كرده است و شيطان را در مراسمي كه عملاَ اعتراض به خداي حقيقي داشت، پرستيدند. پروراندن اين آئين عملي از روي ياس بود. اينها در حقيقت افرادي منزوي بودند كه تنها با كمك اشخاص محدودي در رسيدن به اهداف خود فعاليت مي‌كردند.

شيطان‌پرستان به خاطر اعتقاد به اينكه كليسا عامل بدبختي مردم است به شيطان گرويدند و اعمالي كه برعكس اعمال كليسا در پرستش شيطان انجام دادند. علاوه بر اينكه بنا به اعتقاد شيطان‌پرستان علت اختراع شيطان قدرتي برتر از مسيح بود بلكه ايجاد ترس بود زيرا كمتر عنصري همانند ترس اشخاص را به اطاعت وامي‌دارد. براي نيل به اين مقصود (تسلط بر ذهن و دل جوانان دنيا و سپس استعمار آنها)، نخستين گام بزرگ‌نمايي قدرت شيطان است. ترس از قدرت شيطان مقدمه شيطان‌پرستي است و هر كه از شيطان در هراس باشد در حقيقت بندگي او را گردن نهاده است. قرآن مجيد در اين باب مي‌فرمايد:

«همانا شيطان ياران خويش را مي‌ترساند، پس اي مؤمنان، اگربه خدا ايمان داريد، از شيطان نهراسيد و تقواي مرا پيشه سازيد»

در نقد و بررسي عقايد شيطان‌پرستان به چند مورد اشاره مي‌كنيم: آنها بر وجود شيطان به عنوان موجود (جوهر هستية بحث مي‌كنند.

نقد: شيطان‌پرستان براي اين مفهوم در اولين كليساي شيطان جواب درستي پيدا نكردند. موضوعات به سهولت (در اين فرقه) به عنوان اسرار يا رموز مطرح مي‌شوند كه اين به دليل عدم حضور شواهد غير علمي است تا بتوان واقعيت تئوري (علمي) خود را تثبيت كنند. در بسياري از مذاهب، اين مسأله به عنان «خيزش ايمان» محسوب مي‌شود. وجود شيطان به عنوان جوهر نوعي فرضيه است و بايد بدانيم كه فرضيات هيچ‌گاه به اين دليل كه توسط علم قابل آزمون و خطا نيستند به حقايق (واقعيات) بدل نمي‌شوند. بايد گفت كه اين اصل نوعي نتيجه‌گيري شخصي است كه پايه و اساس ثابتي ندارد. – از ديگر عقايد شيطان‌پرستان آن است كه: كليساي شيطاني، تاييد‌كننده نظريه دموكراتيك ”برتري از آن همه“ است. اين اصل را مي‌توان به پيام آقاي ”جان آلي“ ملقب به ”كشيش ارشد كليساي شيطان“ ارتباط داد. او معتقد است: «پيام ما كاملا برخلاف تمام پيام‌هاي تبليغي است من به همه مردان و زنان مي‌گويم كه شما وجودي مستقل و بي‌همتا داريد و مركز توجه عالم و جهان هستيد، اين پيام كاملاَ براساس مغالطه‌هاي پيش از پيدايش فلسفه است. در آن زمان استدلال معروفي بود كه مي‌گفت: حقيقت محض وجود ندارد. حقيقت به تعداد مردم جهان است و حقيقت همان چيزي است كه هر كس فكر مي‌كند. مثلاَ گرما وسرما براي آب وجود ندارد. آب رودخانه براي كسي كه آن را سرد مي‌يابد، سرد است و براي كسي كه آن را سرد نمي‌يابد گرم است.

بنابراين حقيقت وجود ندارد اما ارسطو ابطالي به اين استدلال زد و اثبات كرد كه حقيقت يكي است و اين همه تشتت آرا به اين دليل است كه آرا براي رسيدن به حقيقت واحد تلاش مي‌كنند هرچند كه دستيابي به آن مشكل ولي ممكن باشد – آن‌ها معتقدند شيطان همه آنچه را كه گناه شمرده مي‌شود حاوي لذت فيزيكي مي‌داند. در مورد اين نظر بايد گفت كه از ديد پژوهشگرانه و بررسي داده‌ها اين‌طور به نظر مي‌رسد كه هدف اوليه شيطان‌پرستان تغيير دادن مردم و قرار دادن آنها در جهت مخالف اعتقادات، خانواده، جامعه و خداوند است و ايستادن دربرابر همه اينهاست. رسيدن به نهايت لذائذ فيزيكي و جسماني نشان دهندة ذهن بيمار و عقايد و برداشت حيواني – شهواني همراه با خودنمايي يك شيطان‌پرست است كه همه اين‌ها براساس اعتقاد به جبر ذاتي قاهرانه و جابرانه استوار است. آن‌ها معتقدند كه در آينده بايد جان خود را در اين راه بگذارند و خودكشي يكي از عمده‌ترين اين راههاست. و مي‌گويند اگر خود را فداي شيطان كنند در زندكي بعدي باز خواهند گشت و قوي‌تر از قبل زندگي جاودانه‌اي را به همراه او خواهند داشت. عقيده ديگر شيطان‌پرستان: خدايي جز انسان وجود ندارد.

نقد: سستي اعتقاد و زوال انديشه در اين پيام به نحو اعلا مشهود است. به حدي كه گوينده بدون توجه به جريان خلقت و قانون علت و معلول و نظم، خدايي و قدرت خلاقه را براي انسان قائل است و به نظر مي‌رسد در اين مكتب حتي انسان‌شناسي صحيحي وجود ندارد وگرنه هيچ‌گاه انسان را به تمام خدايي و ربوبيت و خلاقيت نمي‌رسانند. در بسياري از پيام شيطان‌پرستان از كلمه حق استفاده شده همه مي‌دانيم كه بيان كلمه حق مسلماَ تكاليفي را هم به همراه دارد و بر اين اساس هر حقي، تكليفي مي‌آورد و اين‌طور نيست كه زندگي انسان سراسر حقوق او باشد صرف نظر از تكاليف و وظايفي كه در قبال ديگران دارد.

آن‌ها معتقدند كه مردم به اندازه كافي آگاهند تا قوانين اخلاقي را در يك پيكره اجتماعي نشر دهند بدون تهديد يك موجود خيالي خارق‌العاده كه حكم به نابودي مجرم دهد – در اين جملات اشاره به قوانين اخلاقي شده است بدون توجه به منبع صدور اخلاق: زيرا دسته زيادي از اخلاقيات كه تا امروز براي ما حفظ شده‌ا ند در پرتو تعاليم ديني بوده‌اند و اين سخن ناصحيحي است كه بدون وجود خدا هم مردم در اجتماع، اخلاقي رفتار مي‌كنند. زيرا تجربه نشاه داده جوامعي كه شناخت خدا در ميانشان وجود ندارد به اخلاقيات هم آنچنان معتقد نيستند. گرچه بيشترين نقدها از ناحيه بزرگ صورت مي‌پذيرد ولي بيشترين انتقادات به شيطان‌پرستي از طرف مسيحيان شكل مي‌گيرد. اين ادعا كه شيطان‌پرستي به طور صرف يك دين و فلسفه است در كنار معناي ضد آن تعريف مي‌شود كه چه چيزي به عنوان رياكاري، حماقت و خطاهاي مسير اصلي فلسفه‌ها و اديان ضعيف عمل مي‌كند. بسياري از شيطان‌پرستان، شيطان را به عنوان يك نيروي سركش معرفي مي‌كنند. به هر حال آن‌ها ادعا مي‌كنند كه چنين هويتي بر مبناي قبول كردن اين‌ كه شيطان موجودي با قدرتي افضل است شكل مي‌گيرد. حال گفته مي‌شود با توجه به اينكه شيطان به عنوان موجودي شناخته مي‌شود كه با خداوند مخالفت مي‌كند در صورت قبول كردن او به عنوان راهنما، بايد با خودش نيز مخالفت كرد (تناقض). شيطان‌پرستي يك «سراب فلسفي» و «علم بيان سنگين» است چرا كه گفته مي‌شود آنتوان لاوي «رهبر كليساي شيطان» دراستفاده از لغات تبحر خاصي داشته است. شيطان‌‌پرستي يك طلسم كم ژرفاي عقلاني از خداي ساخته شده توسط بشر است.

يكي از نقدهاي كاربردي شيطان‌پرسستي اين است كه ضمن اين‌كه شيطان‌پرستي معمولاَ خود را به عنوان راه نجاتي براي توده‌هاي تسليم شده مردم در مقابل دين‌هاي اصلي معرفي مي‌كند، بر شايستگي‌هاي آن‌ها در بي‌نيازي از ديگران و انزواگري تاكيد مي‌كنند و انزواگرايي مي‌تواند به سوء استفاده‌هاي مختلفي ناشي شود چرا كه طبيعت انزواگرايانه شيطان معمولاَ در باز خورد جوامع ناكار آمده است. و براي جبران اين خلأ از قوانين اديان و سنتي استفاده كرده است.

همان‌طور كه گفتيم شيطان‌پرستان واقعي منتسب به يزيدبن معاويه مي‌شوند و طايفه كردان يزيدي را در كردستان عراق فرقه يزيديه مي‌نامند. اين فرقه هم‌چون بسياري از ملل و محل دستخوش تغييرات زمان شده و به تدريج از حوزه عقل و دين دور شده، دستخوش انحرافات گشته‌اند.

يزيديها يا عدويه به دليل احترام به شيطان (از جنبه جلب رضايت و ترسيدن از او به تاثير از ثنويت‌گرايي آرياييها) به شيطان‌پرستان معروف شده و به علت انزاوا و مورد حمله واقع شدن، رو به اضمحلال فكري و انساني مي‌روند. شيطان‌پرستان امروزي شيطان را عبادت نمي‌كنند آن‌ها حتي مسحيان را در اين مورد قبول ندارند. شيطان‌پرستان خداشناس به وجود شيطان معتقد هستند همچنين كساني كه شيطان را عبادت مي‌كنند شيطان را خدا معرفي مي‌كنند كساني كه شيطان را عبادت مي‌كنند افرادي جز مسيحيان مرتد بي‌انگيزه نيستند كه هنوز بر اين باورند كه يك شيطان‌پرست بايد به اصولي پايبند باشد كه درست نقطه مقابل اصول مسيحيت است. اين فرقه افراد آزادانديشي هستند كه از طريق جهان‌پژوهي فردي و برانگيختن روح به سمت معنويت حركت مي‌كنند. به بيان ديگر پرستش شيطان را به عنوان معنويت مطلق تلقي مي‌كنند. آن‌ها شيطان‌پرستي را به عنوان يك مذهب و فلسفه مي‌دانند. در طول تاريخ، مبلغان مذاهب مختلف مردم را فقط به فرمانبرداري و ايمان توصيه كرده‌اند و قدرت شخصي آن‌ها و شعورشان را شر ناميده‌اند. شيطان‌پرستي دقيقاَ برعكس عمل مي‌كند. از اين رو به معناي مخالفت يا ضد است. آن‌ها مي‌گويند: «تو تنها كسي هستي كه كنترل زندگيت را به دست مي‌گيري. چيزي به اسم خدا زندگيت را بهتر نمي‌كند. ما به چيزي كه نمي‌بينيم اعتقاد نداريم». اين‌گونه است كه شيطان‌پرستان ضد خدا و مسيح، كساني كه بيرون راندن گناه را نادرست و دردناك مي دانند براي رسيدن به دنياي خوب بعد از مرگ به شادي خويش و جسم معتقدند. شيطان‌پرستي دنيايي را ترسيم مي‌كند كه هيچ روزنه اميدي بر آن متصور نيست.

به همين دليل شيطان‌پرستي را جهان تاريك مي‌گويند. آن‌ها معتقدند كه اين دنيا بر پايه دروغ است و همه – باورهاي مردم برپايه همين دروغ شكل گرفته. شيطان‌پرستي آئيني است كه همه چيز را منفي ارائه مي‌دهد. آن‌ها واقعيات جهان را نمي‌‌پذيرند. آن‌ها مخالف تعقل و انديشه هستند مي‌گويند: فكر نكن، نقش تو همانند تماشاچي در اين دنياست. شيطان‌پرستي معجوني است كه هر آدم گرفتاري را به وحشي‌گري و نفرت سوق مي‌دهد. آن‌ها براي اعضاي خود تفهيم مي‌كنند جاده‌اي كه در آن قرار دارند پر از خط‌كشي‌هاي درهم برهم است و او در يافتن راه خروج تا سر حد جنون پيش مي‌رود و سرانجام مطمئن مي‌شود راه بازگشتي وجود ندارد. ترس را شيطان‌پرستان به ارمغان آورده‌اند. قدرت يكي از وسواس‌هاي فكري و عقده‌هاي دروني جوانان شيطان‌پرست است. يكي از اهداف اين جريان پنهاني رسيدن به دانشي است كه ديگران به آن دسترسي ندارند. وقتي نوع خاصي از توانمندي با دانش از حالت انحصاري خود خارج شده و فراگير شود، ديگر آن درجه قدرت و نيرويي كه آن‌ها مي‌خواستند به آن برسند از دست مي‌رود و عمومي مي‌شود. اين يكي از اصلي‌ترين دلايل مخفي و پنهان بودن فعاليت‌هاي آن‌هاست. شيطان‌پرستان مروج بخشي از تفكر هستند كه به گفته آن‌ها در نفع شخصي به شكلي منطقي و خردمندانه و ارضاي تمايلات نفساني به شكلي آزادانه اصل مهمي فرض مي‌شود و شيطان در واقع‌ نمادي از وموجودي و متمرد است كه از سرشت عصيانگر خود لذت مي‌برد. گوهر وجوديش همانا طرد و لذت است عناصري كه در جوانان به وفور يافت مي‌شود. آن‌ها معتقدند كه جامعه كنوني مملو از ضعف است. بنابراين جوانان و نوجواناني كه مي‌بايست به توانايي و لذت تشويق شوند از سالهاي آغازين مي‌آموزند كه خود را ضعيف فرض كنند.

شيطان‌پرستان ضد مسيح، مسيح را به مضحكه مي‌گرفتند و كارهايي درست برخلاف مراسم مسيحيان و دستورات مسيح انجام مي‌دادند. علت اين كار نيز اين بود كه شيطان‌پرستان اعتقاد داشتند كه مراسم مسيحيت موجود قدرت است. منتهي اين قدرت از آن‌ها بيرون مي‌رود و حال آن كه با معكوس كردن اين مراسم قدرت به درون آن‌ها راه خواهد يافت. شيطان‌پرستان فرمان‌هاي آسماني را كه رفتار و اصول اخلاقي خاصي را به ما نشان مي‌دهد را برهم مي‌زنند و واژگون مي‌كنند. آن‌ها ميل و هوس به ناشناخته‌هاي بي‌ارزش دنيوي را در ميان اعضاء و پيروان خود تهييج مي‌كنند و ضد ارزش را ارزش مي‌پندارند و آن را ارواح مي‌دهند. شيطان‌پرستان هيچگونه ارزش و احترامي براي زندگي بشري و حتي بشريت قائل نيستند و تمام عقايد و آداب و رسومشان سراسر نفرت و اعمال پست حيواني است. طبق گفته آنتوان لاوي كه مي‌گويد:

«شيطان‌پرستي كيش لذت‌جويي است فارغ از ملاحظات اخلاقي». از ديدگاه جامعه‌شناسي بايد گفت كه يك شيطان‌پرست بيمار «روان پريش» است و خوي حيواني در او رشد يافته. آزار و اذيت و قتل و تجاوز به افراد براي او بسيار معمولي و عادي است. از جمله مهمترين عوامل شناخته شده بيماري‌هاي رواني شالوده‌اي زيست شناختي دارند. يك شيطان‌پرست معتقد است هركس بايد آزاد باشد. هرگونه عقيده و احساسي را بيان كند. بايد گفت در بعضي مواقع كه رفتار بعضي از اعضاي جامعه غيرعادي و هنجارشكن باشد لطمات و صدمات جبران‌ناپذيري بر افراد جامعه مي‌گذارد. هدف عمده شيطان‌پرستان در آداب و رسوم و مناسكشان كوچك شمردن معيارها و اصول اخلاقي مسيحيت است، همچنين ترويج انديشه‌هاي دروغيني كه بنيه اخلاقي مسيحيان را تضعيف مي‌كند. انتشار و گسترش اين عقايد باطل و پوچ‌ نه يك انحطاط طبيعي، بلكه توطئه حساب شده و ويرانگري است كه هم‌اكنون بسياري از جوانان ما از جمله جامعه مسيحيت در دام آن گرفتار شده‌اند. يكي از انواع موسيقي شيطان‌پرستي موسيقي «متال» (Metal) است كه سبك اعتراض‌گونه همراه با خشونت دارد و به سه عمده تقسيم مي‌شود.

متال آشال: كه بر مسائلي چون خشونت، تندي، غضب و مرگ تمركز دارد.

متال جشن و پارتي: كه بيشتر متمايل به مسائل جنسي و اجتماعي است.

متال سياه: كه به طور واضع و آشكار به شيطان مي پردازد. متن اين ترانه‌ها به وضوح به مسائل چون زناي با محام، تجاوز، شكنجه، و قرباني كردن انسان‌هاي مي‌پردازد. يكي ديگر از گروه‌هاي معروف – موسيقي شيطان‌پرستان گروه راك است. اين گروه‌ طبق نوشته‌هايشان نفس و زندگي خود را به شيطان سپرده‌اند و شيطان را چون خداي خود مي‌پرستند آن‌ها در بيانيه‌هاي خود اعلام كرده‌اند كه شيطان به آن‌ها قدرتي داده تا به وسيله آن معجزاتي انجام دهند كه حتي باعث خودكشي اشخاصي مي‌شود كه براي شنيدن كنسرت اين گروه‌ها در محل حاضر مي‌شوند. برپايه آمار منتشر شده در غرب، از هر هفت جواني كه به موسيقي راك گوش مي‌دهند يك نفر آن‌ها خودكشي كرده است. يكي از هواداران اين موسيقي مي‌گويد:

ما هر كاري را هر چند زشت و بد باشد انجام مي‌دهيم. هواداران شيطان بر اين عقيده‌اند كه اخلاقيات بي‌اهميت هستند.

روانشناسان مي‌گويند: با سه بار گوش دادن به موسيقي راك، تبديل به يك خشونت طلب مي‌شويد. گالت يكي از ستارگان موسيقي شيطاني مي‌گويد: جلال و ستايش تا ابد براي توست شيطان، لذا روح من، روزي در زير درخت نيك و بد آرام مي‌گيرد. چندين جوان پس از شوي مذكور خودكشي كردند. در بين تمام گروه‌هاي راك، گروه بوسه، ملقب به «لژيونر شيطان» است كه اين لقب به واسطه وحشي‌گري اين گروه، از طرف گروه‌هاي شيطان‌پرستان ديگر به آن‌ها نسبت داده شده است.

شيطان‌پرستان از تساهل و تسامح مطلق جانبداري مي‌كنند و آن را سمبل مبارزه با فرهنگ حاكم مي‌دانند آن‌ها كه همه ارزش‌ها را ساخته دست و فكر بشر مي‌دانند دچار نسبيت و شكاكيت معرفتي هستند. تاكيد بر مجموعه خاصي از ارزش‌ها و بينش‌ها و ضرورت پذيرش، حاكميت و دفاع از آن را امري غيرمعقول تلقي مي‌كنند. اين نگرش، با آنچه در تعاليم اديان آسماني به ويژه اسلام آمده، به كلي از جهات مختلف ناسازگار، بلكه متضاد است از يك سو، مباني تساهل و تسامح (بشري بودن و نسبيت ارزش‌ها و معرفت) با بينش‌هاي ديني سازگار نيست و در بينش ديني، خاستگاه ارزش‌ها خداوند است نه انسان. نه در بعد هستي‌شناختي و معرفت‌شناختي دليلي بر وانهادگي و آزادي مطلق انسان‌ها، نفي خدا و نظام ناشي از آن و بي‌نيازي از وحي وجود دارد و نه در بعد ارزش‌شناختي، دليل متعقني بر اتبناي ارزش‌هاي اخلاقي و حقوقي بر آمال، آرزوها، پنداشته‌ها و انديشه‌هاي بشري اقامه شده است. شيطان‌پرستان همانند انسان‌‌مداران و وجودگرايان براي انسان اختياري بي‌حد قائلند و معتقدند كه انسان، هرگونه بخواهد مي‌تواند خود را تحقق بخشد.

هرچند انسان در جهان‌بيني اسلام و اديان ابراهيمي از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است و جهان آفرينش و دست كم جهان ماده به واسطه انسان كامل و براي انسان آفريده شده ومسخر او است. بنابراين نمي‌توان اين عقيده باطل شيطان‌پرستان را قبول كرد كه خدايي وجود ندارد زيرا همه هستي انسان وابسته و تحت تدبير تكويني و تشريعي خداوند و نيازمند به اوست و بدون امداد خداوند، در دو بعد تكوين و تشريع دستيابي به سعادت براي وي غيرممكن است. از ديگر اشكالات و نقطه ضعف‌هاي شيطان‌پرستان «بي‌دليل بودن مدعيات» آن‌هاست. زيرا آن‌ها، آنچه را كه مدعي آن بودند و هستند نمي‌توانند در پرتو براهين و دلايل اثبات كنند. امروزه بعضي از كشورها شيطان‌پرستان از پرداخت ماليات و معاف هستند و داراي دانشكده ويژه خود مي‌باشند، تا جائي كه صدها دانشجو در رشته علوم شيطان‌پرستي و جادوگري تحصيل مي‌كنند. حتي به زندانيان شيطان‌پرست اجازه مي‌دهند كه آداب و رسوم خاص عبادتي خود را ا نجام دهند. متاسفانه بيشتر پيروان اين مذهب شيطاني، سياستمداران، پزشكان، افرادي در رده‌هاي بالاي پليس و حتي كشيشاني به ظاهر خادم خدا هستند. جشن هالوين زيربناي شيطاني و بت‌پرستي دارد. اين جشن آميخته با شب مقدس كاتوليك‌هاست.

هالوين در ابتدا holly evening نام داشته: زماني كه رومي‌ها فاتحانه بريتانياي كبير را تسخير كردند جشن شيطان‌پرستي را به انگلستان آورده. انگليسها با مهاجرت به آمريكا اين رسم را به ارمغان آورده و اشاعه دادند. مردم در چنين روزي معتقدند كه شيطان شيپور مي‌نوازد و ارواح شرير سربلندي تپه‌ها با جادوگران به رقص و پايكوبي مي‌پردازند. امروزه آنچه ظاهراَ از اين بخش مي‌بينم شادي براي بچه‌ها و تعارف شيريني و شكلات است. اما هوشيار باشيم كه در پس پرده قدرت شيطان است كه – تقويت مي شود. حتي ديده مي‌شود كه شيطان‌پرستان در چنين شبي خوردني‌هاي مسموم در ميان مردم توزيع مي‌كنند. اگر به اخبار حوادث در شب هالوين توجه كنيد حوادثي نظير: آتش‌سوزي، ضرب و شتم و حتي مرگ و مير بيشتر از هر وقت ديگر به چشم مي‌خورد. در اين شب انسان بي‌خبر از حقيقت قرباني مي‌شود. با كمي تأمل درمي‌يابيم كه اسكلت، ماسك دراكولا، زخم‌هاي مصنوعي روي صورت، ماسك‌هاي گربه و خفاش، جارو، كدوهاي نوراني، بادام، سيب و خانه‌هاي تزئين شده توأم با نور زرد فقط يك جشن معمولي براي تفريح و داشتن وقتي خوش نيست. زماني كه مسيحيت رواج يافت، دشمنان كليسا با تحقير و آزار مسيحيان در شب هالوين، شيطان را مي‌ستودند. پرستندگان شيطان، جمجمه و مذبح و صليب و منبر را در برابر خانه‌هاي خود قرار مي‌دادند و در قرون گذشته بر ديوارهاي كليسا صليب‌هاي زشت كشيده و مسيحيان را منحرف مي‌كردند.

 

كلام آخر:

با مطالعه كتب و آثار و فيلم‌هاي اخير صهيونيست‌هاي جنايتكار به اين نتيجه رسيدم كه آنها با اهداف از پيش تعيين شده سعي دارند تا جهان را هر چه بيشتر به سمت شرارت و تباهي و فساد پيش ببرند و با ايجاد فرقه‌هايي چون شيطان‌پرستي – كابالائيسم – رئال و ... و گسترش موسيقي‌هاي منحط غربي و ترويج ظلم و ستم و خشونت در اذهان مردم جهان اينگونه وانمود مي‌كنند كه ما طرفدار مسيح هستيم. آنها تشكيل دولت اسرائيل را نشانه ظهور عيسي مي‌دانند و معتقدند براي شتاب دادن به ظهور بايد دست صهيونيست‌ها را باز گذاشت!! جاي تعجب است كه ‌آنها در جاري شدن امر خداوندي اصرار و تعجيل دارند!!

در آستانه سال 2000 م. نيز ديديم كه شور و التهاب و اشتياق در جوامع مسيحي چه غوغايي به پا كرده بود مسيحيان منتظر، به ويژه در ايالات متحده آمريكا، فرقه‌هاي مذهبي عجيب و غريبي درست كرده و به رسوم و آيينهاي شگفت‌آوري روي آورده بودند. برخي از اين فرقه‌ها براي پيوستن به حضرت عيسي، عليه‌السلام، خودكشي كردند!

توجه به وضع جهان علاوه بر علايم سنتي ظهور منجي كه در متون ديني آمده، نشانه‌هاي مدرن ظهور را مشخص مي‌كند كه بزرگترين آنها «امكان جهاني شدن» اقوام و ملل و كم‌رنگ شدن مرزهاي سياسي كشورها به لحاظ رواج تكنولوژي ارتباطات در كل عالم و همچنين رواج خشونت و فساد و بي‌بندوباري در جهان است. كه به عنوان بستر حكومت جهاني منجي ارزيابي مي‌شود. ديگري «سازماندهي جهاني ظلم» و تك قطبي شدن جهان به دست اشرار عالم است كه در زمانه ما ا تفاق افتاده و بديهي است «عدلي جهاني» بايد آن را جبران نمايد.

«با اميد به آنكه خداوند يكتا كه تمام زيباييها و مهربانيها و منتهاي كمال را دارا مي‌باشد ما را از لغزشها و انحرافات نجات دهد تا بتوانيم با نگاهي زيبا و اميدوار به جهان هستي بنگريم »

 

منابع

هيوم، رابرت: اديان زنده جهان، مترجم: دكتر عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، شماره اول، 1369، ص 286.

نبي سليم، محمد: مقاله يزيد به شيطان‌پرستي يا ثنويت‌گرايي، مجله مشكوه، تابستان 1379، شاهرود شماره 67.

سخنراني دكتر حسن عباسي با عنوان «شيطان‌شناسي و مدرن و عينيت يافتن شيطان در قرن 21»

4. گيذتر، آنتوني: جامعه‌شناسي، مترجم: منوچهر صبوري، تهران: شرني، چاپ شانزدهم 1376 و جلد 9، بخش دوم: شماره 5، صص 150 – 149.

5. رجبي، محمود: انسان‌شناسي، قم، مركز انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه‌ا..)، چاپ هشتم، مجموعه كتابهاي آموزشي از راه دور، 1385، 2 / 60 – 43.

حسامي – نازي (شيروا): مقاله «شيطان در همين نزديكي است»، مجله خانواده سبز، شماره 163، صص 37 – 36.

فصلنامه مكتب اسلام، شماره 4، مقاله گروه شيطان‌پرستان مصر.

توسلي، بابك: مقاله شيطان در موسيقي غرب، نشريه نگاه تازه، شماره سوم و چهارم، ص 147.

قزويني، سيد محمد كاظم: امام مهدي از ولادت تا ظهور، ترجمه و تحقيق: علي كرمي و سيد محمد حسيني، قم، دفتر نشر الهادي، چاپ اول، زمستان 1376، بخش 18. صص: 688 – 687.

جمعي از نويسندگان: پيشگوييها و‌ آخرالزمان، تهران، مؤسسه فرهنگي موعود عصر عج، چاپ اول، 1382، جلد دوم، بخش اول، مقالات «فاطمه شفيعي سروستاني». صص: 179 – 177.

ر. ك: مقاله ضد مسيح (Anti christ)، محمد اسماعيل‌نژاد، 1384، دفتر ثبت كرامات مسجد مقدس جمكران.

ر. ك: مقاله خرافات ديني در سينما. سايت علمي پژوهشي يهود، اومانيسم و صهيونيسم بين‌الملل.

ر. ك:

Robert garves and raphael patais , hebrew myths

ر. ك:

Jodan , the hebrew story in the middle ages.

ر. ك:

I. Epstein , the baby Loniun talmud . Lon don: socino

ر.ك:

Raphael patai , the hebrew goddess , detroit

ر.ك: هولزر، پروفسور هانس: نويسنده كتاب: حقايقي درباره جادوگريه، مقاله:

Anton szandor lavey



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , شیطان پرستی , شیطان , فرقه شیطان پرستی(بخش سوم) , فراماسونری , شیطان پرستی نوین , شیطان پرستی دینی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : چهار شنبه 1 مهر 1394
فرقه شيطان‌پرستي(قسمت اول)

http://www.up.nazicenter.com/images/1mbseuh5lmn19ikuvbva.jpg

فرقه شيطان‌پرستي

 

قسمت اول

شيطان پرستي جديد را عده‌اي از اهالي انگليس که گفته مي‌شود از نجيب‌زادگان بوده‌اند، براي اينکه از قدرت شيطان و تاريکي بهره ببرند، ايجاد نمودند. شيطان‌پرستي جديد، حدود قرن 15 و 16 ميلادي در انگلستان به وجود آمد و داراي تغييرات زيادي نسبت به شيطان‌پرستي قديمي بود. آنها اعتقادي به وجود خارجي شيطان ندارند و معتقدند که شيطان در طبيعت و در وجود انسان‌ها مي‌باشد و اين باطن هر انساني است که شيطان در آن موجود مي‌باشد.

 

در ادامه ميخوانيم :

  1. تعريف شيطان
  2. تاريخچه شيطان‌پرستي
  3. شيطان‌پرستي قديم
  4. شيطان‌پرستي جديد
  5. يزيديه شيطان‌پرستي و ثنويت‌گرايي
  6. انواع رويکردهاي شيطان‌پرستي
  7. شيطان‌پرستي فلسفي
  8. شيطان‌پرستي لاوي
  9. شيطان‌پرستي ديني
  10. شيطان‌پرستي گوتيک

 

واژگان کليدي :

 

شيطان پرستي – فرقه شيطان پرستي – فرقه هاي انحرافي -  تاريخچه شيطان پرستي – انواع شيطان پرستي

 

 

تعريف شيطان

شيطان نامي براي موجودي فوق طبيعي است که در بيشتر اديان غربي و شرقي، مرکز تجسم بدي مي‌باشد. شيطان در زبان‌هاي گوناگون با نامهايي مثل ابليس، اهريمن، ديو، لوسيفر، دويل (devil)، ستن (satan) خوانده مي‌شود. تصور جسم شيطان، به عنوان يک موجود مافوق طبيعي اصلي، به خوبي تصور فرشته‌ها (الهه‌ها) ابتدا از يکتا‌پرستي غربي ناشي شده است. وقتي که يهوديت با دين ايراني زرتشت تماس پيدا کرد برعکس يکتا‌پرستهاي اصيل، ظاهر زرتشت، دو خدايي بود. يک خداي خير و يک خداي شر. نمونه‌هايي چون اهورامزدا (داناي کل)، دانش اورمزد (الهه نور) و اهريمن (روح شيطان) همچنين دانش انگره‌مينو، الهه تاريکي از اين نمونه‌اند. در يک نبرد نهايي ميان نيروي مافوق طبيعي خير و شر طينت بشر مي‌تواند در يک آزمون سخت آتشين براي اثبات بي‌گناهي – ردشدن از ميان آتش به شرط جان به ‌در بردن - شرکت کند و فقط خير مي‌تواند جان به در ببرد. بنابراين بيشتر خواستار راستا کردن خود با الهه نور و فرشته‌هاي او و دوري‌گزيدن از الهه تاريکي و فرشته اوست. شيطان در نگرش مسيحيان به عنوان يک وجود خلق شده، بوسيله خداست. در حاليکه الهه شيطان در نگرش زرتشت يک هستي خلق شده نيست. در يهوديت، شيطان ابليس ناميده مي‌شود. (satan). در انجيل، کلمه شيطان اسم خصم يا مانع بشر است. در قسمت ديگر از کتاب انجيل، شيطان براي تمردکردن در برابر خدا تلاش مي‌کرد اما در نافرماني ناکام شد و خدا او را به جهنم تبعيد کرد. شيطان در دين اسلام وسيله و عاملي براي آزمايش انسان مي‌باشد. براساس آيات قرآن، شياطين به دو دسته انسي و جني تقسيم مي‌شوند. آنجا که خداوند متعال مي‌فرمايد:

«و اينچنين براي هر پيامبري، دشمني از جنس شيطانهاي انسي و جني (انعام/112)، ” شيطان و قبيله‌اش، شما را از جائي که شما آنها را نمي‌بينيد زير نظر دارد“ (اعراف/28)، آيا او و نسلش را به جاي من دوست خود مي‌گيريد (کهف/50)،

لذا بر هر صاحب عقل و شعوري، لازم و واجب است که بنا بر فرمايش خداوند که مي‌فرمايد:

بدرستي که شيطان دشمن شماست، پس شما نيز او را به عنوان دشمن در نظر آوريد (فاطر/6) به شناخت اين دشمن و دامهاي آن اقدام کرده و با دست توسل به دامان پاک اهل‌بيت پيامبر اکرم (ص) زمينه وصل خود را به زمره بندگان مخلص خدا هموار سازد.

 

تاريخچه شيطان‌پرستي

شايد عده‌اي شيطان‌پرستي را آئيني مدرن و تازه تأسيس بدانند، اما واقعيت چيز ديگري است. بايد گفت اين آيين، از قرن‌ها پيش از ميلاد مسيح وجود داشته است. آثار به دست آمده از بعضي قبايل اين سخن را تصديق مي‌نمايد که شيطان‌پرستي در نواحي آمريکاي لاتين، آمريکاي جنوبي و مرکزي به قرن‌ها پيش از ميلاد برمي‌گردد. در اکتشافات به دست‌ آمده به اين نتيجه رسيده‌اند که يکي از قبايل موجود در آمريکاي جنوبي، اعتقاد بسيار زيادي به مسأله حسن و قبح داشتند و شيطان را پرستش مي‌کردند و حتي قرباني‌هايي را نيز از انسان به شيطان هديه مي‌کردند که مکان‌هايي که در آن مراسم قرباني را انجام مي‌دادند، هنوز وجود داشته و اجساد موميايي به دست‌ آمده و نوع کشته‌شدن‌ها، حاکي از همين مطلب مي‌باشد. در آفريقاي مرکزي نيز، درقبايلي كه معروفترين آنها قبيله اوکاچا مي‌باشد. شيطان به عنوان قدرت مطلق زمين و آسمان و خالق آنها و خداي خشم و نفرت پرستش مي‌شد. مفهوم شيطان در طول قرنها مورد مکاشفه قرار گرفته ‌است. در اصل در سنت مسيحيان وجود، شيطان به عنوان بخشي از آفرينش ديده شده‌ است که دربرگيرنده قانوني است که مي‌تواند در مقابل خواست خداوند مخالفت کند. در خلال قرن‌ها اين مفهوم به مخالفت صرف عليه خداوند تحريف شده‌ است. به هر حال همان‌طور که گفته ‌شد تاريخچه شيطان‌پرستي به سالهاي بسيار دور برمي‌گردد که بعدها اين آيين با گذشت زمان دچار تحولاتي در قرن 14 و 15 ميلادي به شکل نوين خود ايجاد شد. فرقه شيطان‌پرستي را مي‌توان به قديم و جديد تقسيم کرد که در ذيل به شرح مختصري از آنها مي‌پردازيم:

 

الف) شيطان‌پرستي قديم:

مبدأ شيطان‌پرستي قديمي، به قرون اوليه برمي‌گردد. انسان‌هاي اوليه براي اينکه در مقابل قدرتي بزرگ، سجده نمايند به ستايش موجودي فوق طبيعي که قدرت فوق‌العاده‌اي داشته مي‌‌پرداختند که مبدأ شيطان‌پرستي قديمي را بوجود آورد. آنها اعتقاد داشتند که شيطان وجود دارد و قدرت او عظيم‌ترين قدرت در جهان است. اصل شهوت‌راني و ارضاي جنسي، يکي از اصول مهم اين آئين است. شيطان‌پرستي قديمي مخالف با مسيحيت و کليسا است و آنها را عامل بدبختي مردم مي‌داند. اين گروه در آئين‌هاي خود اعمال ضد مسيحيت را انجام مي‌دادند. آنها مي‌گفتند: مسيح پيامبري بود که بايد زمين را آباد و مردم را به راه راست دعوت مي‌نمود. اما او تنها دروغگويي وبدي را در جامعه رواج داده بود. در اين آيين، قرباني انسان امري ضروري براي آرامش و احترام به شيطان مي باشد و قرباني دختر‌بچه ها بهترين هديه براي شيطان عنوان مي‌گردد. ريختن خون، نشانه تقدس مراسم قرباني مي‌باشد. آنها به جهنم اعتقاد نداشتند وعنوان مي‌کردند که جهنم همين دنيايي است که در آن زندگي مي‌نماييم و همچنين شيطان را داراي هويت خارجي مي دانستند.

 

ب) شيطان‌پرستي جديد:

شيطان پرستي جديد را عده‌اي از اهالي انگليس که گفته مي‌شود از نجيب‌زادگان بوده‌اند، براي اينکه از قدرت شيطان و تاريکي بهره ببرند، ايجاد نمودند. شيطان‌پرستي جديد، حدود قرن 15 و 16 ميلادي در انگلستان به وجود آمد و داراي تغييرات زيادي نسبت به شيطان‌پرستي قديمي بود. آنها اعتقادي به وجود خارجي شيطان ندارند و معتقدند که شيطان در طبيعت و در وجود انسان‌ها مي‌باشد و اين باطن هر انساني است که شيطان در آن موجود مي‌باشد. مراسم شيطان‌پرستي جديد، مراسمي است براي دعوت از شيطان باطني و حس اهريمني دروني که با اعمال جنسي، آرام گيرد. آن‌ها جسم‌پرست هستند و اعتقاد دارند انسان بايد کاملترين لذات جسماني و جنسي را در اين دنيا ببرد. آنها هيچ اعتقادي به قرباني‌کردن انسان و حتي حيوان ندارند.

 

يزيديه شيطان‌پرستي و ثنويت‌گرايي:

طايفه کردان يزيدي که امروزه اقليت اندکي از آنها در نواحي کردنشين ايران و عراق ساکن‌اند بقاياي يک فرقه صوفي تلقي مي‌شوند که به دلايلي دچار انحراف عقايد شده و مورد تعدي همسايگانشان قرار گرفته‌اند. در کتب تاريخ از دو گروه «شيطانيه» و «شيطان‌پرستان» نام برده شده است که گروه اول منتسب به محمد‌بن‌نعمان معروف به «شيطان‌الطاق» متکلم و اديب شيعي‌مسلک قرن دوم هجري مي‌باشد که به نعمانيه يا شيطانيه معروفند. گروه دوم همان يزيدي‌ها هستند که منتسب به «يزيد‌بن‌معاويه» يا «يزيدين انسيه» خارجي بوده، توسط يکي از صوفيان قرن ششم پايه‌ريزي شده‌اند. امروزه جمعيت يزيدي‌ها در ترکيه و عراق نزديک به 50 هزار نفر است و در دهکده جبارلو در ماکوي آذربايجان 25 خانوار يزيدي ساکن هستند که تظاهر به مسلماني مي‌کنند. يزيدي‌ها داراي دو کتاب مقدس به نام‌هاي جلوه و مصحف‌رش (به معناي کتاب سياه) مي‌باشند که اولي منتسب به شيخ عدي و شامل اوراد و اذکاري از اوست و دومي که دو قرن بعد بعد از شيخ تحرير شده حاوي برخي اصول اين آيين است. در هر دو کتاب مطالب خرافي و متناقض بسيار است. نزد يزيديان متشرع قرآني موجود است که گاه به آن رجوع مي‌کنند اما روي کلمات لعن و شيطان را پوشانده‌اند و گمان دارند که مسلمانان اين الفاظ را به قرآن افزوده‌اند.

 

انواع رويکردهاي شيطان‌پرستي

 

الف- شيطان‌پرستي فلسفي philosophical Satanism:

اين شاخه از شيطان‌پرستي را منتسب به آنتوان لاوي (رهبر کليساي شيطان) مي‌دانند. او کسي بود که کليساي شيطان را تأسيس کرد. در نظر شيطان‌پرستان فلسفي، محور و مرکزيت عالم هستي، خود انسان است. بزرگترين آرزو و شرط رستگاري اين نوع از شيطان‌پرستان برتري و ترفيع ايشان نسبت به ديگران است. آنها عموماً خدايي براي پرستش قائل نمي‌دانند و به زندگي غيرمادي بعد از مرگ نيز عقيده‌اي ندارند. در نظر اين گروه هر شخص خداي خودش است. آنها با تکيه بر عقايد انساني وابسته به دنيا، مطالب مربوط به فلسفه عقلاني را خار مي‌شمارند و به آنها به ديد ترس از مسائل ماوراء‌الطبيعي مي‌نگرند وتنها به وسيله آن، يک زندگي عقيم و تنها بر مبناي «جهان واقعي» را تشکيل ميدهند.

 

ب- شيطان‌پرستي لاوي lavey Satanism:

اين نوع از شيطان‌پرستي بر مبناي فلسفه آنتوان لاوي که در کتاب «انجيل شيطان» و ديگر آثارش آمده است تشکيل ‌شده است . يک شيطان‌پرستي لاوي، مدعي آن است که کساني که خودشان را با شيطان‌پرستي هم‌رديف مي‌دانند نبايد به طرز فکر گروهي خاص وفادار باشند و آنها را از لحاظ اخلاقي قبول نداشته‌ باشند و در ازاي آن گرايشات انفرادي داشته‌ باشند و بايد به طور دائمي يک سر و گردن بالاتر از کساني باشند که خود را از لحاظ اخلاقي، قوي مي‌دانند.

 

ج- شيطان‌پرستي ديني religious Satanism:

گرايشات شيطان‌پرستي ديني اغلب مشابه شيطان‌پرستي فلسفي است. گر چه معمولاً پيش‌نيازي براي خود قائل مي‌شوند و آن پيش‌نياز اين است که شيطان‌پرست اول بايد يک قانون ماوراء‌الطبيعي را که در آن يک يا چند نفر خدا تعريف شده است که همه شيطاني هستند يا به‌وسيله شيطان شناخته مي‌شوند. خداي آن‌ها همان فرشته رانده ‌شده از درگاه خدا مي‌باشد. آنها معتقدند که طغيان او در برابر خدا کاملاً درست بوده. اين گروه به آزادي فکر و عمل و بالابردن خود به هر وسيله‌اي مانند جادو اعتقاد دارند. اين گروه براساس آيه‌اي از تورات که در آن اشاره شده خدا به انسان اجازه استفاده ازميوه درخت دانايي را نداد تا چشمانش باز گردد و خوب و بد را ببيند و خود تبديل به خدا شود وي را عامل آگاهي انسان‌ها مي‌دانند و انسان را از پرستش خدايي که مانع آگاهي و پيشرفت انسانهاست برحذر مي‌دارند و انسان را براي شناخت مسير درست کامل مي‌بينند و همچنين خداي مورد پرستش را خدايي ظالم مي‌دانند که چند بار در طول تاريخ ظلم‌هاي بزرگي به انسانها کرده ‌است.

 

د- شيطان‌پرستي گوتيک gothic Satanism:

اين نوع از شيطان‌پرستي هماني است که در عصر سلطه کليسا به وجود آمده بود. در اين نوع شيطان‌پرستي گفته مي‌شود که کودک‌خواري، قرباني‌کردن دختران، بزکشي و تمام کارها و اعمال ضد کليسا را انجام مي‌داند.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , شیطان پرستی , شیطان , فرقه شیطان پرستی(بخش اول) , فراماسونری , شیطان پرستی نوین , شیطان پرستی دینی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : چهار شنبه 1 مهر 1394
فراماسونری

بسم الله الرحمن الرحیم

اهداف فراماسونری

1.جمعیت بشر را در توازن با طبیعت،یه 500 هزار نفر کاعهش دهید.

2.باز تولید را بصورت منطقی پیش ببرید و تنوع را افزایش دهید.

3.برای بشریت یک زبان واحد زنده تعیین شود.

4.هر چیزی را با ادله اعتدالگرایانه عشق، اعتقاد و عرف،حاکم کنید.

5.با تکیه بر قوانین و دادگاه های عادلانه از مردم و ملل دفاع کنید.

6.همه کشورها باید بتوانند مناقشه های خارجی خود را در یک دادگاه جهانی حل کنند.

7.از قوانین فرعی و قانون گذاران ناکارآمد دوری شود.

8.بین حقوق فردی و وظایف اجتماعی تعادل برقرار گردد.

9.در راستای جست و جوی ابدیت به حقیقت،زیبایی و عشق احترام گذاشته شود.

10.غده سرطانی روی زمین نباشد و درها را به روی طبیعت باز کنید. 



:: برچسب‌ها: فراماسونری , اهداف فراماسونری , مهدویت , ظهور , منتظران مهدی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 7 تير 1394

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد